تاینگو

لغت نامه دهخدا

تاینگو. [ ] ( اِخ ) تاینگوطراز. طاینگوطراز. تینگو. از نزدیکان دربار گورخان ختای و سپهدار لشکر وی در جنگ با سلطان محمد خوارزمشاه است ( بسال 607 هَ. ق. ). وی در این جنگ زخمی و اسیر گشت و به امر سلطان کشته شد. تاینگو، «خان ترکان »، دختر مبارکخواجه را بزنی گرفت و حشمتی فراوان داشت. امام شمس الدین منصوربن محمد اوزجندی در قصیده ای که مطلعش این است :
برخیز که شمعست و شرابست و من و تو
آواز خروس سحری خاست ز هر سو.
ظاهراً صاحب ترجمه را مدح کرده و در آخر گوید:
بستند کمرها و گشادند سراغج
میران خطا جمله بفرمان تینگو.
رجوع به تاریخ گزیده چ ادوارد برون ص 529 و جهانگشای جوینی ج 2 ص 76، 78، 81، 91، 92،211 و لباب الالباب عوفی چ برون ج 1 ص 112، 194، 196،321، 322، 330، و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 643 و 644 شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس