تایب

لغت نامه دهخدا

تایب. [ ی ِ ] ( ع ص ) بازگردنده از گناه. ( فرهنگ دهار ). تائب ، نعت است از توبه :
گاه آن آمد که عاشق برزند لختی نفس
روز آن آمد که تایب رای زی صهبا کند.
منوچهری.
رجوع به تائب شود.

تأیب. [ ت َ ءَی ْ ی ُ ] ( ع مص ) بازگشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بشب آمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ذیل اوب ).

فرهنگ فارسی

توبه کننده، بازگردانده، ازگناه، توبه کار
( اسم ) توبه ها توبه کار نادم .
باز گشتن . یا بشب آمدن .

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . تائب ] (اِفا. ) توبه کار، نادم .

پیشنهاد کاربران

بپرس