تأویق

لغت نامه دهخدا

تأویق. [ ت َءْ ] ( ع مص ) دشخواری نهادن بر کسی. ( تاج المصادر بیهقی ). در مشقت و مکروه افکندن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بازداشتن . || خوار گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || کم کردن طعام کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اندک کردن طعام کسی. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

در مشقت و مکروه افکندن .

پیشنهاد کاربران

بپرس