تألب
لغت نامه دهخدا
تألب. [ ت َ ءَل ْ ل ُ ] ( ع مص ) جمع شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). جمع شدن قوم بر کسی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). تجمع کسان. ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || تألب قوم بر کسی ؛ تعاون آنان به وی. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
گرد آوردن، فساد کردن ( مرزبان نامه ی ملطیوی )