تأفن

لغت نامه دهخدا

تأفن. [ ت َ ءَف ْ ف ُ] ( ع مص ) عیب کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تنقص. ( قطر المحیط ). بد گفتن. || گرفتن خویی که در شخص نباشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( ناظم الاطباء ). || خود را بزور زیرک نمودن. ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد )( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تتبع کردن اواخر امور. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ).

فرهنگ فارسی

عیب کردن . بد گفتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس