لغت نامه دهخدا
تأصل. [ ت َ ءَص ْ ص ُ ] ( ع مص ) تأثل. اصلی گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). بااصل گردیدن درخت و ثابت و راسخ شدن بیخ آن. ( از قطر المحیط ).
فرهنگ فارسی
تاثل اصلی گرفتن . با اصل گردیدن درخت و ثابت و راسخ شدن بیخ آن .
فرهنگ معین
( تأصل ) (تَ أَ صُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) با اصل گردیدن ، ثابت و راسخ شدن .
فرهنگ عمید
۱. با اصل شدن، ریشه دار شدن.
۲. اصیل بودن، دارای اصل و تبار بودن.