تأثل. [ ت َ ءَث ْ ث ُ ] ( ع مص ) بن گرفتن و محکم و استوار شدن. || بزرگ شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ): تأثل الرجل ؛ بزرگ شد مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || فراهم آمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تجمع. ( اقرب الموارد ): تأثل الشی ٔ؛ فراهم آمد این چیز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || گرفتن خواربار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تأصل. ( اقرب الموارد ). اصلی گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). اصلی کردن.( زوزنی ). || گرد آوردن مال. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). تأثب.( اقرب الموارد ). || کندن چاه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). فروبردن چاه. ( تاج المصادر بیهقی ). || فراهم آوردن چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).