تأبیس

لغت نامه دهخدا

تأبیس. [ ت َءْ ]( ع مص ) بند کردن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بازداشت کردن کسی را. ( از اقرب الموارد ). || پیش آمدن کسی را به مکروه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تعییر کردن او را. ( از اقرب الموارد ). سخن ناخوش بدو گفتن. || خوار کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). خرد و حقیر شمردن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خوار و ذلیل گردانیدن. ( از منتهی الارب ). || سرزنش کردن کسی را. ( از اقرب الموارد ). || غلبه کردن بر کسی. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

بند کردن . بازداشت کردن کسی را .

پیشنهاد کاربران

بپرس