تأبد. [ ت َ ءَب ْ ب ُ ] ( ع مص ) تَاءَبﱡل ابدال آن است. ( نشوء اللغه ص 34 ). وحشت و نفرت نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خالی شدن خانه از مردم و الفت گرفتن وحوش بدان. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ظاهر شدن کلف بر روی. ( از اقرب الموارد ). ظاهر شدن جوشهای مانند دانه کنجد بر روی. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || دراز شدن بی زنی مرد. ( ازاقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). کم شدن حاجت او بزنان. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || همیشگی شدن. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
تائ بل ابدال آنست . وحشت و نفرت نمودن . یا ظاهر شدن کلف بر روی . یا دراز شدن بی زنی مرد .