[ویکی فقه] تأویل منقاد. تاویل منقاد، تاویل قبیح و ناسازگار با قواعد صحیح است.
زرکشی در البرهان فی علوم القرآن در یک تقسیم، تاویل را بر دو قسم دانسته است: «تاویل منقاد» و «تاویل مستکره».تاویل منقاد آن است که مستلزم امر زشت و قبیحی نباشد، به خلاف تاویل مستکره که وقتی بر قواعد عرضه شود محکوم به قبح و زشتی می شود.
زرکشی در البرهان فی علوم القرآن در یک تقسیم، تاویل را بر دو قسم دانسته است: «تاویل منقاد» و «تاویل مستکره».تاویل منقاد آن است که مستلزم امر زشت و قبیحی نباشد، به خلاف تاویل مستکره که وقتی بر قواعد عرضه شود محکوم به قبح و زشتی می شود.
[ویکی فقه] تاویل منقاد، تاویل قبیح و ناسازگار با قواعد صحیح است.
زرکشی در البرهان فی علوم القرآن در یک تقسیم، تاویل را بر دو قسم دانسته است: «تاویل منقاد» و «تاویل مستکره».تاویل منقاد آن است که مستلزم امر زشت و قبیحی نباشد، به خلاف تاویل مستکره که وقتی بر قواعد عرضه شود محکوم به قبح و زشتی می شود.
موارد تاویل منقاد
زرکشی مواردی را که موجب اختلاف علما در فهم آیه شده و تاویل در آن موارد، منقاد و غیر قبیح است، به این شرح ذکر کرده است:۱. موارد اشتراک در لفظ، مثل آیه: (لا تدرکه الابصار)؛ «چشمها او را درنمی یابند» که معلوم نیست چشم ظاهر یا چشم دل مراد است؛۲. موارد مرتبط با نظم کلام، مثل آیه: (والذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة ولا تقبلوا لهم شهادة ابدا واولئک هم الفاسقون الا الذین تابوا من بعد ذلک واصلحوا)؛ «و کسانی که نسبت زنا به زنان شوهردار می دهند سپس چهار گواه نمی آورند هشتاد تازیانه به آنان بزنید و هیچگاه شهادتی از آنها نپذیرید و اینانند که خود فاسقند مگر کسانی که بعد از آن (بهتان) توبه کرده و به صلاح آمده باشند» که معلوم نیست استثناء در آیه مربوط به خصوص معطوف است یا معطوف و معطوف علیه؛۳. موارد ناشی از پیچیدگی معنا و وجازت نظم کلام، مثل آیه: (وان عزموا الطلاق فان الله سمیع علیم)؛ «و اگر آهنگ طلاق کردند در حقیقت خدا شنوای داناست».
موارد تاویل مستکره
و اما موارد تاویل مستکره را چنین معرفی می کند:۱. اختصاص لفظ عام به بعضی از مصادیق آن؛۲. تلفیق بین دو چیز و تعمیم حکم یکی به دیگری، مثل تلفیق دو آیه: (وان من امة الا خلا فیها نذیر)؛ «و هیچ امتی نبوده مگر اینکه در آن هشداردهنده ای گذشته است» و: (وما من دآبة فی الارض ولا طائر یطیر بجناحیه الا امم امثالکم)؛ «و هیچ جنبنده ای در زمین نیست و نه هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند مگر آنکه آنها (نیز) گروه هایی مانند شما هستند» و حکم به مکلف بودن حیوانات؛۳. عدم توجه به فن استعاره موجود در یک کلام و حمل کلام بر معنای ظاهری آن، مثل آیه: (یوم یکشف عن ساق) ؛۴. استنباط یک معنا از کلام با استفاده از اشتقاق بعید، مثل تاویل بعض باطنیه در مورد «بقره» که آن را اشاره به انسانی دانسته اند که شکافنده اسرار علوم است، و «هدهد» را انسان دارای بیان نیکو دانسته اند.
زرکشی در البرهان فی علوم القرآن در یک تقسیم، تاویل را بر دو قسم دانسته است: «تاویل منقاد» و «تاویل مستکره».تاویل منقاد آن است که مستلزم امر زشت و قبیحی نباشد، به خلاف تاویل مستکره که وقتی بر قواعد عرضه شود محکوم به قبح و زشتی می شود.
موارد تاویل منقاد
زرکشی مواردی را که موجب اختلاف علما در فهم آیه شده و تاویل در آن موارد، منقاد و غیر قبیح است، به این شرح ذکر کرده است:۱. موارد اشتراک در لفظ، مثل آیه: (لا تدرکه الابصار)؛ «چشمها او را درنمی یابند» که معلوم نیست چشم ظاهر یا چشم دل مراد است؛۲. موارد مرتبط با نظم کلام، مثل آیه: (والذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة ولا تقبلوا لهم شهادة ابدا واولئک هم الفاسقون الا الذین تابوا من بعد ذلک واصلحوا)؛ «و کسانی که نسبت زنا به زنان شوهردار می دهند سپس چهار گواه نمی آورند هشتاد تازیانه به آنان بزنید و هیچگاه شهادتی از آنها نپذیرید و اینانند که خود فاسقند مگر کسانی که بعد از آن (بهتان) توبه کرده و به صلاح آمده باشند» که معلوم نیست استثناء در آیه مربوط به خصوص معطوف است یا معطوف و معطوف علیه؛۳. موارد ناشی از پیچیدگی معنا و وجازت نظم کلام، مثل آیه: (وان عزموا الطلاق فان الله سمیع علیم)؛ «و اگر آهنگ طلاق کردند در حقیقت خدا شنوای داناست».
موارد تاویل مستکره
و اما موارد تاویل مستکره را چنین معرفی می کند:۱. اختصاص لفظ عام به بعضی از مصادیق آن؛۲. تلفیق بین دو چیز و تعمیم حکم یکی به دیگری، مثل تلفیق دو آیه: (وان من امة الا خلا فیها نذیر)؛ «و هیچ امتی نبوده مگر اینکه در آن هشداردهنده ای گذشته است» و: (وما من دآبة فی الارض ولا طائر یطیر بجناحیه الا امم امثالکم)؛ «و هیچ جنبنده ای در زمین نیست و نه هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند مگر آنکه آنها (نیز) گروه هایی مانند شما هستند» و حکم به مکلف بودن حیوانات؛۳. عدم توجه به فن استعاره موجود در یک کلام و حمل کلام بر معنای ظاهری آن، مثل آیه: (یوم یکشف عن ساق) ؛۴. استنباط یک معنا از کلام با استفاده از اشتقاق بعید، مثل تاویل بعض باطنیه در مورد «بقره» که آن را اشاره به انسانی دانسته اند که شکافنده اسرار علوم است، و «هدهد» را انسان دارای بیان نیکو دانسته اند.
wikifeqh: تأویل_منقاد