تاود

لغت نامه دهخدا

( تآود ) تآود. [ وُ ] ( ع مص ) دشوار بودن کار بر کسی ، سنگین بودن کار بر او. ( اقرب الموارد ). تاوده الامر؛ به رنج آورد او را کار و گرانبار کرد. || کج و خمیده گردیدن. ( ناظم الاطباء ).
تأود. [ ت َ ءَوْ وُ ] ( ع مص ) کج و خمیده گردیدن. || به رنج آوردن. گرانبار کردن. ( منتهی الارب ) ( از قطر المحیط ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

کج و خمیده گردیدن برنج آوردن ٠ گرانبار کردن ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس