تاوان دادن


مترادف تاوان دادن: جریمه دادن، جبران کردن، غرامت دادن، مابه ازا پس دادن، کفاره پس دادن

متضاد تاوان دادن: تاوان گرفتن

معنی انگلیسی:
compensate, indemnify, forfeiture, recompense, satisfy

لغت نامه دهخدا

تاوان دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) دادن غرامت و جریمه. جبران ضرر :
یکی اسب پرمایه تاوان دهم
مبادا که بر وی سپاسی نهم.
فردوسی.
از آن من آسان است که برجای دارم و اگر ندارمی ، تاوان توانمی داد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 259 ).
جزع تو بغمزه برده جانها
لعل تو ببوسه داده تاوان.
خاقانی.
جان بلب آورده ام تا از لبم جانی دهی
جان ز من بربوده ای باشد که تاوانی دهی.
عطار.
نعمتی را کز پی مرضات حق دریافتی
حق تعالی از نعیم آخرت تاوان دهاد.
سعدی.
رجوع به تاوان و سایر ترکیبات آن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- جریمه دادن غرامت دادن . ۲- عوض دادن بدل دادن .

فرهنگ معین

(دَ ) (مص م . ) ۱ - جریمه دادن . ۲ - عوض دادن .

مترادف ها

penalize (فعل)
تنبیه کردن، جریمه کردن، تاوان دادن

compensate (فعل)
جبران کردن، تلافی کردن، غرامت دادن، پاداش دادن، تاوان دادن، عوض دادن

retaliate (فعل)
تلافی کردن، تاوان دادن، عین چیزی را بکسی برگرداندن

remunerate (فعل)
ترقی کردن، پاداش دادن، تاوان دادن، سزا دادن، یاداش دادن به

requite (فعل)
جبران کردن، پاداش دادن، تاوان دادن، سزا دادن

indemnify (فعل)
اذیت کردن، تاوان دادن، صدمه زدن به

فارسی به عربی

اضمن , عوض , کافی

پیشنهاد کاربران

pay for
تاوان دادن
هزینه دادن
we all pay for our mistakes in some way at some times.
همه ما برخی مواقع به نوعی تاوان اشتباهات خود را می دهیم.
He tricked me and I'm going to make him to pay for it.
...
[مشاهده متن کامل]

او منو سر کار گذاشت و من میخام تلافی شو سرش دربیارم.
مجبورش می کنم تاوان پس بده
cited in : Cambridge online dictionary

بپرس