تاهل

/ta~ahhol/

مترادف تاهل: ازدواج، زن خواهی، ازدواج کردن، زن کردن، زن گرفتن، عیال اختیار کردن ، همسرداری، زناشویی، همسر گرفتن

متضاد تاهل: تجرد، طلاق

برابر پارسی: زناشویی، همسرگزینی

معنی انگلیسی:
matrimony, marriage, married life

لغت نامه دهخدا

تأهل. [ ت َ ءَهَْ هَُ ] ( ع مص ) زن کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). بااهل شدن. ( زوزنی ) ( از قطر المحیط ). زن خواستن و با اهل شدن. ( منتهی الارب ). زن خواستن و صاحب عیال و اطفال شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). زن خواستن و نکاح کردن. ( فرهنگ نظام ). زن گرفتن و خداوند اهل و عیال شدن. ( ناظم الاطباء ). زن گرفتن. کدخدا شدن. کدخدایی.

فرهنگ فارسی

زناشویی، زن گرفتن، دارای عیال واولاد
( مصدر ) زن کردن زن خواستن .

فرهنگ معین

( تأهل ) (تَ أَ هُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) زن گرفتن ، ازدواج .

فرهنگ عمید

زناشویی کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تأهل. اهلی کردن حیوان، صلاحیت یافتن برای چیزی و همچنین همسر گزیدن را تأهل می گویند.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۲۴.

[ویکی فقه] اهلی کردن حیوان، صلاحیت یافتن برای چیزی و همچنین همسر گزیدن را تأهل می گویند.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۲۴.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس