تاهرت

لغت نامه دهخدا

تاهرت. [ هََ ] ( اِخ ) معجم البلدان آرد: «نام دو شهر است مقابل یکدیگر به اقصای مغرب که یکی را تاهرت قدیم و دیگری را تاهرت جدید گویند که بین آنها و مسیله 6 منزل است و میان تلمسان و قلعه بنی حماد واقع است... صاحب جغرافیا آرد: تاهرت در اقلیم چهارم و عرض آن 38 درجه و شهری بزرگ است...». رجوع به معجم البلدان ج 2 ص 354 و الجماهر ص 241 و نزهةالقلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 264 و حلل السندسیه ج 1 ص 268 و 271 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 1620 و الانساب سمعانی ورق 102 ب شود.

پیشنهاد کاربران

تاهَرْت، یا تیهَرت، تیارِت، استان ( ولایت ) و شهری کهن در شمال الجزایر و پایتخت دولت اباضی مذهب رستمیان.
شهر تاهرت در گذشته از دو بخش مجزا به نامهای القدیمه ( کهنه ) و الحدیثه ( نو ) که در فاصلۀ 9 کیلومتری ازیکدیگر جای
...
[مشاهده متن کامل]

داشته اند، تشکیل می شده است ( ابن حوقل، 86؛ ابوعبید، 2/734 ) . بنا بر یافته های باستان شناسان، تاهرت قدیم از دورۀ پیش از تاریخ مسکونی بوده، و منطبق با شهر رومی تینگارتیا ست که رومیان سالیان درازی بر آن فرمان رانده اند. این شهر در سدۀ 5م از مراکز اسقف نشین در شمال افریقا به شمار می رفته است ( بورویبه، 13؛ بارونی، 2/84؛ ویکی پدیا3، «تیارت4» ) . تاهرت قدیم بر روی تپه ای کم ارتفاع با برج و بارویی استوار ساخته شده بود و همواره مورد توجه فرمانروایان بربری، رومی و بیزانسی بوده، و قرنها به عنوان مرکز مغرب اوسط شناخته می شده است ( ابن حوقل، همانجا؛ ادریسی، 1/255 - 256؛ ابوالفدا، 124 - 125، 139؛ دبوز، 3/245 - 261 ) .
این شهر در 62ق/682م به دست عقبة بن نافع فهری فاتح افریقیه، گشوده شد و ضمیمۀ قلمرو امویان گردید ( مالکی، 1/37؛ ابن اثیر، 4/105 ) . برخی منابع تاهرت قدیم را به اشخاصی چون عبدالخالق و ابن بخاته ( ابوالفدا، 124؛ یاقوت، 1/816 ) نسبت داده اند که احتمالاً نام امیران آن دیار بوده اند ( دبوز، 3/262 ) .
دیرینگی تاهرت جدید ( الحدیثه ) به میانه های سدۀ 2ق باز می گردد. پس از دست یافتن ابن اشعث بر قیروان و سرکوب اباضیهای افریقیه، گروهی از اباضیان به رهبری عبدالرحمان بن رستم فارسی، از قیروان به مغرب اوسط گریختند و نزد قبایل بربری اباضی مذهب، از هم پیمانان خود، ساکن کوهستان سوفجیج در نزدیکی تاهرت قدیم پناه جستند؛ آن گاه عبدالرحمان ابن رستم ــ که برخی منابع نسب او را به شاهان ساسانی می رسانند ــ درصدد بنای شهری در نزدیکی تاهرت برآمد ( ابن خلدون، 6/147؛ درجینی، 1/44؛ مونس، 1 ( 1 ) /323؛ بازورث، 22 - 23 ) ؛ اما او در انجام دادن چنین کاری با موانعی سخت روبه رو بود. ناخشنودی بربرها و تخریب شبانۀ هر آنچه در روز ساخته می شد، در ابتدا او را از این کار منصرف ساخت؛ اما سرانجام با مالکان قدیم آن اراضی، یعنی بربرهای بی دفاع ( لِقَومٍ مستضعفین ) مراسه و صنهاجه در ازای پرداخت سهمی از خراج شهر به توافق رسید و بنای تاهرت نوین را آغاز کرد ( ابوعبید، 2/736؛ یاقوت، 1/814؛ ابن عذاری، 1/196؛ دبوز، 3/266 - 267 ) . عبدالرحمان بن رستم با در نظر گرفتن جوانب مختلف سیاسی، اقتصادی و طبیعی، موضعی جنگلی در جنوب غربی تاهرت را برای بنای شهر جدید برگزید که بعدها به نام تاهرت سفلى یا حدیثه یا جدیده معروف گردید ( دمشقی، 313؛ ابوزکریا، 1/85 - 86؛ ابوعبید، 2/734 - 735 ) .
بربرها تاهرت نو را تَقدِمت یاتگدمت می خواندند که در زبان آنان شیر ماده یا دفِ مستطیل شکل معنا می دهد ( همو، 2/735؛
یاقوت، 1/815؛ بورویبه، همانجا؛ EI2 ) . معنای اول که برگرفته از افسانۀ پیدایی شهر قیروان است، به زیستگاه شیرماده اشاره دارد که فلاتی پر درخت بود و جانوران وحشی در آن زندگی می کردند، اما به طرز اسرارآمیزی یکباره آنجا را ترک کردند ( همـانجا؛ ابوزکریا، 1/85 - 87 ) . معنای دوم به ساختار مستطیلـی ـ شکل شهر اشاره دارد. برپایۀ نتایج کاوشهای باستان شناسان، این شهر در آغاز به شکل مستطیل غیر منتظمی به درازای 100‘1 متر و پهنای 700 تا 800 متر بوده است که یک شاهراه در امتداد شرقی ـ غربی آن را به دو نیم بخش می کرد و توسط دیواری سنگی به پهنای 5/1 متر که در 4 نقطۀ مهم آن 4 دروازه وجود داشت، محصور می شد ( الاستبصار. . . ، 178؛ بورویبه، 38 - 39 ) .
بانیان شهر، نخست مسجدِ جامعِ شهر را ساختند و آن گاه دارالاماره، وسپس خانه های مردم و کاخهای بزرگان بنا شد
( درجینی، همانجا؛ ابوزکریا، 1/86 - 87؛ شماخی، 1/125؛ یاقوت، 1/815 - 816؛ ابن عذاری، همانجا ) .
مسجد جامع که تا اواخر سدۀ 5ق/11م پابرجا بود، از چوبهای جنگل پیرامون شهر ساخته شده بود و 4 راهرو داشت ( ابن صغیر، 92؛ ابن حوقل، 86؛ درجینی، همانجا؛ ابوعبید، 2/736 ) .
تاهرت مدتی طولانی معسکر ( اردوگاه ) عبدالرحمان بن رستم خوانده می شد ( یاقوت، 1/815؛ بارونی، 2/72؛ ابوعبید، نیز درجینی، همانجاها ) . از این ر و، برخی از مورخان بر این باورند که این شهر در آغاز همانند قیروان صرفاً اردوگاهی کوچک بوده است که بعدها رو به توسعه نهاد ( بورویبه، 38؛ عبدالحمید، 2/ 299 ) .
با آنکه تاهرت در شمال مغرب اوسط و در کنار دریای مدیترانه ( دبوز، 3/247 ) و بین تِلِمْسان و قلعۀ بنی حماد ( یاقوت، 1/813 ) جای داشت، برخی به خطا آن را جزو افریقیه دانسته اند ( نک‍ : ابوالفدا، 139؛ ابن حوقل، 93؛ ابن ابی دینار، 22 ) .
تاهرت به سبب داشتن وضع مناسب آب و هوایی، خاک حاصل خیز، آب فراوان و چراگاههای سرسبز، از مراکز مهم کشاورزی، دامداری و پرورش اسب در مغرب اوسط به شمار می رفت ( اصطخری، 39؛ یعقوبی، «البلدان»، 358؛ مقدسی، 228؛ ادریسی، 1/256؛ قزوینی، 169 ) . در روزگار فرمانروایی رستمیان، تاهرت که در منتهى الیه شمالی یکی از راههای کاروان روِ ماوراء صحرا جای داشت، از لحاظ مادی و اقتصادی به اوج شکوفایی خود رسید. این شهر دارای دو مسجد جامع بود که از سنگ بنا شده بودند و در کنار بازارهای شهر جای داشتند ( مقدسی، 229؛ ابن حوقل، 86؛ بارونی، 2/87 - 89 ) ؛ کاخهای متعدد آن، از جمله قصر عبدالواحد، قصر اِبان و قصر حمویه ( ابن صغیر، 61 - 62 ) ، و دیگر بناهای شکوهمند شهر به تاهرت چهرۀ شهری پرشکوه بخشیده بود ( جیلالی، 1/174 ) . حمامها، کاروان سراها و مسافرخانه های پرآمد و شد و همچنین بازارهای متعدد آن که
هر یک به عرضۀ کالایی معیّن اختصاص داشت و سرآمد آنها بازار ابن وردۀ فارسی بود، مؤید رونق اقتصادی و اعتبار این شهر در دورۀ شکوفایی آن است ( نک‍ : ادریسی، نیز ابوعبید، همانجاها؛ دبوز، 3/281 - 283؛ ابن صغیر، 62 - 63 ) . قصبه یا قلعۀ مرکزی شهر موسوم به معصومه، مشرف بر بازار بود ( یاقوت، 1/814؛ درجینی، 1/42؛ الاستبصار، همانجا؛ ابوعبید، 2/733 ) ؛ برخ . . .

بپرس