تأنس. [ ت َ ءَن ْ ن ُ ] ( ع مص ) انس گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). ضد توحش. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). خو گرفتن به چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آرام یافتن به چیزی و رفتن وحشت از او. ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || انسان گردیدن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || تأنس درنده ؛ احساس کردن آن شکار را از دور. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || تأنس دد به چیزی ؛ خو گرفتن بدان. ( از اقرب الموارد ).