تالک


معنی انگلیسی:
talc

لغت نامه دهخدا

تالک. ( اِ ) از سنگهای معدنی که بشکل ورقه ورقه یافت شود که آن را صلایه کنند و در طب و صنعت بکار برند و طلق معرب آن است. رجوع به کتاب ماللهند بیرونی ص 92 س 13 و طلق و تلک در همین لغت نامه شود.

فرهنگ فارسی

از سنگهای معدنی که بشکل ورقه ورقه یافت شود که آنرا صلایه کند و در طب و صنعت بکار برند و طلق معرب آنست ٠

فرهنگ عمید

= طلق۱

گویش مازنی

/taalak/ زنگوله ی کوچک

دانشنامه آزاد فارسی

تالْک (talc)
کانی سیلیکات منیزیوم آب دار، با فرمول Mg۳Si۴O۱۰(OH)۲. به صورت بلورهای تخت یافت می شود، اما شکل ناخالص و حجیم آن، که استتیت یا سنگ صابون نامیده می شود، فراوان تر است. این کانی در نتیجۀ دگرسانی ترکیبات منیزیوم تشکیل، و معمولاً در سنگ های دگرگونی یافت می شود. تالک بسیار نرم و سختی آن در مقیاس موس یک است. پودر تالک در ساخت لوازم آرایش و تهیۀ روانکار ها به کار می رود و مادۀ افزودنی در کاغذسازی است. مِل و سنگ دیزی از گونه های تالک اند. سنگ صابون چرب به نظر می رسد و برای کنده کاری کاربرد دارد. اسکیموها از آن برای ساخت مجسمه استفاده می کنند.

پیشنهاد کاربران

تالک نوعی کانی است که برای پودر بچه از آن استفاده میشود.
تالک نوعی کانی هست که برای پودر بچه از آن استفاده می شود.
تالک ( Talk ) [اصطلاح اعتیاد]ماده خطرناکی که در تولید داروها استفاده می شود.
تالک talək: [اصطلاح صنایع دستی] ظرف سفالین دو دسته برای شیر دوشی

بپرس