تافتگی

لغت نامه دهخدا

تافتگی. [ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) تابیدگی. ( ناظم الاطباء ): قبیل ؛ اول تافتگی رشته و دبیر؛ آخر تافتگی آن. ( منتهی الارب ). || پیچیدگی. ( ناظم الاطباء ). کجی. || برگشتگی. || خستگی. آزار و اذیت. ( ناظم الاطباء ). || غَرَض ؛ تافتگی و اندوهناکی. ( منتهی الارب ) :....این دهقان را دوستان بسیار به مهمانی آمدند و طعام ساخت و شراب نیافت ، تافته شد و در خمخانه هیچ شراب نبود. عیسی چون آن تافتگی او بدید در خمخانه رفت و دست بر سر خمها بمالید و هر خمی که عیسی دست بر آن مالید، پر از شراب شد. ( ترجمه طبری بلعمی ). بهمه معانی رجوع به تاب و تافتن و تافته و ترکیبات آنها شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس