تاعس

لغت نامه دهخدا

تاعس. [ ع ِ ] ( ع ص ) نعت است از تعس. ( منتهی الارب ). هلاک شونده. ( اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( ناظم الاطباء ). || بر روی درافتنده. ( اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( ناظم الاطباء ). || فرودآمده از منزلش. ( قطر المحیط ). || دورشونده. ( قطر المحیط ). رجوع به تعس شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس