تاسیان

دانشنامه عمومی

تاسیان، روستایی در دهستان زابلی بخش مرکزی شهرستان مهرستان در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱۸۸ نفر ( ۴۵ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس تاسیان

تاسیان (مجموعه شعر). تاسیان مجموعهٔ شعرهای نوی هوشنگ ابتهاج است. نامِ کتاب بر گرفته از یکی از شعرهای مجموعه به نام «تاسیان» می باشد. [ ۱]
عکس تاسیان (مجموعه شعر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

{تاسیان} در زبان {گیلکی} به معنی غم و اندوه یا ناراحتی و حس دلتنگی برای کسی که دیگه نیست.
در گیلکی ؛ دریافتِ ناخوشایندی از نبودکسی که به بودن بااو خو گرفته بودیم.
تاسیان ( تاسیَن ) : تاسه! - تاسیا، تاسا، تاسَنده، تاسیدن، تاسانیدن، تَلواسه!
در گویش مازندرانی ( لهجه گیلکی )
در اوستا هم آمده است:
تَنَسیَه، تَنَسگیه ( tānasyā: تنهایی، دلتنگی ) :
از واژه اوستایی تانیها ( tānīhā ) گرفته شده است!
...
[مشاهده متن کامل]

جمله فرانسوی "Le tasian" هم به این معناست!
الف و نون ( ان ) : در اینجا جمع نیست و صفت فاعلی است: حالت تاکیدی و چگونگی را نشان می دهد، به مانند: گریان، شادان، خندان، شتابان، لرزان، غرّان، پرّان، بُرّان، تابان، نگران ( از سِتاک نگریستن ) ، فروزان ( از سِتاک افروختن ) ، شایان ( از سِتاک شایستن ) ، خَرامان ( از سِتاک خرامیدن ) ، چَمان ( از سِتاک چَمیدن ) و. . .
بابا طاهر:
وی ته تَلواسه دیرم بوره بوین
هزاران تاسه دیرم بوره بوین
مانند چکامه مولوی ( مولانا ) که جناس تام زیبایی ایجاد کرده است :
بگرفت تو را تاسه و حال تو چنان است
کز عجز تو در تاسه حمام بمانی
( ( تاسه نخست: دلتنگی، بی قراری
تاسه دوم: ظرف یا کاسه حمام یا تَشت ( وان ) حمام ) )
در مازندرانی ( گیلکی ) به آن " تیسا" نیز می گویند:
عزیز از دست داده یا رفته، دلتنگ کسی بودن در نبودش، هوای ( ویار ) کسی داشتن -
تنهایی، گوشه نشینی، کُنجِ عُزلَت -
بی تابی، ناشکیبایی، جان به سر شدن، دل تُنُک
ولی اگه به گونه نام بکار برده شود مَجاز می شود:
تاسیان - نام دخترانه، واژه گیلکی
خاطره انگیز، به یاد ماندنی، فراموش نشدنی
حسِ خوب دلتنگی، دلخوشی دیدار، بهانه دلنشین رسیدن
دختر آتیشپاره، دختر بازیگوش و سر به هوا، دختر شیطون و شلوغ، دختر بلا و ناقلا و رِند!
این حالت دلتنگی شگفت است!
که بی قرارِ لحظه های خوشمان هستیم، گویی گلویمان را فشار می دهد به مانند کسی که دچار دُژَم شده باشد و عزیزی را از دست بدهد یا از او دور باشد رُخ می دهد
همه ی ما این حال را داشتیم یا داریم یا به زودی با آن دست و پنجه نرم می کنیم:
شاید پیش از مهاجرت دوستی که به سفر می رود و پس از آخرین به آغوش کشیدن دوستمان
شاید پس از دست دادن عزیزی که خوشی ها و غم های با آن بودن را به یاد می آوریم
شاید پس از دور بودن یا از دست دادن کسی که دوستش ( معشوقه ) داریم و دلتنگ او می شویم
شاید. . .
امیرهوشنگ ابتهاج ( ه. ا. سایه ) در نَسکِ ( کتابِ ) تاسیان خود اینگونه می نویسد:
حالتی است که در نخستین غروبِ پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست می دهد!
همچنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است، تاسیان می نامیم.
من خودِ تاسیانَم
منی که از من رفته هرگز بر نمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه!
شاید عشقِ دوران جوانی سایه در رشت، که عاشق دختری ارمنی به نام "گالیا" می شود>>> دلیلِ تاسه ( تاسیان ) شدن او شده باشد که این گونه شعر تاسیان را می سَُراید!
( ( یادآوری از واژه نورهان!:
سَُراییدن: از واژه اوستایی: سَراو و پهلوی: سُروتَن
پس دو تاش درسته، زیاد سخت نگیرید؛چون،
از سِتاک اوستایی: سَراییدن و پهلوی: سُرودن است!
مانند: ترانه سَُرا، غزل سَُرا، تصنیف سَُرا، قصیده سَُرا و. . . ) )
می توان به جای واژه نوستالژی ( nostalgic ) از واژه تاسیان ( تاسه ) بهره گرفت!

منابع• http://www.avesta.org/ka/ka_tc.htm
آقای علی رضا در مورد کلام فرانسوی le tasianاشتباه توضیح داده است . این کلام ریشه اوستائی وپهلوی دارددر فونوتیک ریشه ای. این کلام که همان تیسادر زبان کلارستاقوسپس به گویش مازندران وگیل وبعد ازآن به اروپا
...
[مشاهده متن کامل]
در زبان فرانسه جای گرفتست . چون کلام رُز که ریشه بیان فونوتیکش اوستائی وپهلویست به معنی سرخ میباشد مادر ارتفاع جغرافیای ایران در ۲تا۳ هزار متر رُز وحشی داریم که همان گُل نسترن میباشد.

جمله ای ایست فرانسوی �Le tasian� خوانده میشود ، به معنای حجم زیادی از غم و اندوه؛
این جمله بعد ها وارد ایران و در شمال ایران نیز از این کلمه استفاده میشود
تاسیان در زبان کوردی به معنی گیج شدن و خفه شدن
تاسیان همریشه واژه مازندرانی تیسا ست. تیسا یعنی نبود و تنهایی ناخواستنی. تاسیان را می توان اندوه تنهایی و دلتنگی آزار دهنده یک عزیز دانست که تا مدت ها جای خالیش عزیزانش را می رنجاند.
ویار ، هوا و هوس چیزی یا کسی را کردن.
ابتهاج در توضیح واژه تاسیان میگه:
حالتی است که در اولین غروبِ پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است، تاسیان می نامیم.
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمیگرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
در زبان کوردی همان شوق دیدار می باشد وقتیبرای مدت طولانی از کسی دور باشی دوری باشی میگن تاسه ی توم کرده. یعنی مشتاق دیدار تو ام
به معنی حجم زیادی از غم و ناراحتی
به طوری که مغز پاسخ منطقی ای نمیدهد
و قلب احساسات درستی را ارائه نمیدهد
در زبان گیلکی
دلتنگی شدید برای کسی که مدتها در کنار ما بوده ولی در حال حاضر از ما دور است.
دلتنگی شدید برای عزیزی که از ما دور است.
دلتنگی غریب، کسی را نداشتن
تاسیان ، هوای کسی را کردن که از تو دور است . بخصوص" شخص دور " از اعضای خانواده باشد . کسی برای دور افتاده غمگین نمی شود ، اندوهگین نیست . بلکه جای خالی دور افتاده کاملا مشهود است . این کلمه هنوز در گیلان ، رشت بویژه در غرب گیلان توسط گیلکها خیلی کاربرد دارد .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس