تاسو
لغت نامه دهخدا
تاسو. [ تاس ْ س ُ ] ( اِخ ) شاعر ایتالیائی پسر شخص سابق الذکر. رجوع به تاس شود.
تاسو. [ س ُ ] ( اِخ ) طاشو. یکی از جزایر دریای سفید، از توابع دولت عثمانی و نزدیک ساحل روم شرقی بود. طولش از شمال به جنوب 28هزار گزو عرضش 20هزار گز است. زمینش کوهستانی ولی حاصلخیز و سبز و خرم است. در گذشته شراب ، و مرمر و معادن طلایش مشهور بود. «پولیگنوت » نقاش از آنجا است. 15000 تن سکنه دارد. رجوع به تاسس و قاموس الاعلام ترکی شود.
فرهنگ فارسی
طاشو یکی از جزایر دریای سفید .
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
تاسو /=
به کوتاه خواندن/ و /به شکل مصوت کوتاه .
درزبان لکی به معنای //گدایی , دریوزگی ، تکدی گری //است .
به کوتاه خواندن/ و /به شکل مصوت کوتاه .
درزبان لکی به معنای //گدایی , دریوزگی ، تکدی گری //است .