تازه گوی

لغت نامه دهخدا

تازه گوی. [ زَ / زِ ] ( نف مرکب ) نو گوینده. نو سراینده. || مجازاً، تازه سخن. نوپرداز. نیکوگفتار. نغزسخن ( و جمع آن تازه گویان آید ) :
بساز لب تازه گویان زند
ره نغمه آبدار سخن.
طغرا ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( تازه گو ی ) ( صفت ) ۱- نو گوینده نو سراینده نو پرداز. ۲- نیکو گفتار نغز سخن .

پیشنهاد کاربران

بپرس