لغت نامه دهخدا
تازه نهال. [ زَ / زِ ن َ ] ( اِ مرکب ) نهال تازه. نهال نورسته. تازه گیاه. || مجازاً، مطلق نورسته و جوان. || تازه بدوران رسیده را نیزگفته اند: و چون تو مرا بتازه نهال دولت مغول دعوت کنی از کیاست دور باشد. ( ذیل جامع التواریخ رشیدی ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- نهال تازه نهال نو رسته تازه گیاه.۲- مطلق نو رسته و جوان.۳- تازه بدوران رسیده.یا تازه نهال بهاری . محبوب نوجوان .