تازف

لغت نامه دهخدا

( تآزف ) تآزف. [ ت َ زُ ] ( ع مص ) نزدیک شدن قوم بعضی مر بعض دیگر را. || گام نزدیک نهادن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
تأزف. [ ت َ ءَزْ زُ ] ( ع مص ) کوتاه شدن و نزدیک شدن. ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). نزدیک شدن بیکدیگر. ( تاج المصادر بیهقی ). || تنگ شدن جا. ( از قطر المحیط ). || تنگ سینه شدن مرد. بدخوی شدن مرد. ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس