تاریک کردن


مترادف تاریک کردن: تار کردن، تیره کردن، ظلمانی کردن ، مبهم ساختن، بغرنج کردن، پیچیده کردن

متضاد تاریک کردن: روشن کردن

معنی انگلیسی:
bedim, darken, obscure, shades

لغت نامه دهخدا

تاریک کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تیره کردن. تار کردن : اغطاش ؛ تاریک کردن شب را. ( منتهی الارب ) :
گفت اگر در کمند من افتی
پیش چشمت جهان کنم تاریک.
سعدی.
رجوع به تاری کردن شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) تیره کردن تار کردن .

مترادف ها

obscure (فعل)
مبهم کردن، تاریک کردن، تیره کردن، گمنام کردن

overshadow (فعل)
سایه افکندن بر، تاریک کردن، سایه انداختن، تحت الشعاع قرار دادن

gloom (فعل)
کش رفتن، تاریک کردن، تیره کردن، افسرده شدن، عبوس بودن، دلتنگ بودن، ابری بودن

becloud (فعل)
زیر ابر پنهان کردن، تار کردن، با ابر پوشاندن، تاریک کردن

darken (فعل)
تاریک کردن، تیره کردن، تاریک شدن

فارسی به عربی

ظلام , ظلم , غامض , غط علیه , کآبة

پیشنهاد کاربران

تاریک کردن : آجر کاری سقف را به اتمام رساندن ( اصطلاحات ساختمان سازی و بنایی )

بپرس