[ویکی فقه] تاریخ بخارا نام مهمترین و قدیمی ترین تاریخ محلی بر جامانده به فارسی است.
تاریخ بخارا، مهمترین و قدیمترین تاریخ محلی بر جای مانده بخارا به فارسی می باشد.
اصل این کتاب را ابوبکر محمد بن جعفر بن زکریا نَرشَخی در ۳۳۲ به نام امیر نوح بن نصر سامانی (حک: ۳۳۱ـ۳۴۳) به عربی نوشته است.
زندگینامه مولف
از زندگی مؤلف آگاهی اندکی در دست است.
به گفتة سمعانی نرشخی از مردم قریه نَرشَخِ بخارا بود و در ۲۸۶ زاده شد.
او از ابوبکر بن حُریث و عبداللّه بن جعفر روایت کرده و در صفر ۳۴۸ درگذشته است.
انتساب کتاب به نرشحی
سمعانی در این گزارش از تاریخ بخارا یادی نکرده، به همین سبب قزوینی در انتساب این کتاب به نرشخی تردید کرده و ابوبکر منصور بَرسَخی را منسوب به بَرسُخان از قرای بخارا که سمعانی از تألیف او به نام تاریخ بخارا یاد کرده مؤلف احتمالی این اثر می داند، لیکن مدرس رضوی با استناد به متن نسخه ها و زمان تألیف، این تردید را ناوارد دانسته است.
از مآخذی که نرشخی از آن ها استفاده کرده، اطلاع دقیقی در دست نیست.
با این حال، برخی محققان کوشیده اند تا منابع مورد استفادة مؤلف را تا حدودی روشن سازند.
ترجمه کتاب به فارسی
...
تاریخ بخارا، مهمترین و قدیمترین تاریخ محلی بر جای مانده بخارا به فارسی می باشد.
اصل این کتاب را ابوبکر محمد بن جعفر بن زکریا نَرشَخی در ۳۳۲ به نام امیر نوح بن نصر سامانی (حک: ۳۳۱ـ۳۴۳) به عربی نوشته است.
زندگینامه مولف
از زندگی مؤلف آگاهی اندکی در دست است.
به گفتة سمعانی نرشخی از مردم قریه نَرشَخِ بخارا بود و در ۲۸۶ زاده شد.
او از ابوبکر بن حُریث و عبداللّه بن جعفر روایت کرده و در صفر ۳۴۸ درگذشته است.
انتساب کتاب به نرشحی
سمعانی در این گزارش از تاریخ بخارا یادی نکرده، به همین سبب قزوینی در انتساب این کتاب به نرشخی تردید کرده و ابوبکر منصور بَرسَخی را منسوب به بَرسُخان از قرای بخارا که سمعانی از تألیف او به نام تاریخ بخارا یاد کرده مؤلف احتمالی این اثر می داند، لیکن مدرس رضوی با استناد به متن نسخه ها و زمان تألیف، این تردید را ناوارد دانسته است.
از مآخذی که نرشخی از آن ها استفاده کرده، اطلاع دقیقی در دست نیست.
با این حال، برخی محققان کوشیده اند تا منابع مورد استفادة مؤلف را تا حدودی روشن سازند.
ترجمه کتاب به فارسی
...
wikifeqh: تاریخ_بخارا
[ویکی نور] تاریخ بخارا، تألیف ابوبکر محمد بن جعفر النرشخی (268 - 348ق) است که آن را در سال 332ق، به زبان عربی تألیف و به امیر حمید نوح بن نصر سامانی تقدیم نموده است .
در سال 522ق، ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، کتاب «تاریخ بخارا» را از عربی به فارسی برگرداند. مترجم خود در این باره می گوید: «... و بیشتر مردم به عربی رغبت ننمایند. دوستان از من درخواست کردند که این کتاب را به فارسی ترجمه کن. فقیر درخواست ایشان اجابت کردم و این کتاب را به پارسی ترجمه کردم» .
قباوی، مطالبی را از کتاب تاریخ بخارای نرشخی حذف و قسمت هایی را به آن اضافه نموده است .
در سال 574ق، محمد بن زفر بن عمر، ترجمه کتاب تاریخ بخارا را مختصر کرده و به صدر صدور جهان خواجه امام عبدالعزیز بخاری حنفی (رئیس شهر بخارا) پیشکش کرد.
متأسفانه اصل کتاب تاریخ بخارای نرشخی به زبان عربی از میان رفته است. همچنین از ترجمه فارسی این کتاب که توسط ابونصر احمد القباوی انجام پذیرفته نیز اثری باقی نیست. در واقع کتابی که امروزه با نام تاریخ بخارا در دسترس ما است، همان تلخیصی است که محمد بن زفر از ترجمه تاریخ بخارا به عمل آورده است .
در سال 522ق، ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی، کتاب «تاریخ بخارا» را از عربی به فارسی برگرداند. مترجم خود در این باره می گوید: «... و بیشتر مردم به عربی رغبت ننمایند. دوستان از من درخواست کردند که این کتاب را به فارسی ترجمه کن. فقیر درخواست ایشان اجابت کردم و این کتاب را به پارسی ترجمه کردم» .
قباوی، مطالبی را از کتاب تاریخ بخارای نرشخی حذف و قسمت هایی را به آن اضافه نموده است .
در سال 574ق، محمد بن زفر بن عمر، ترجمه کتاب تاریخ بخارا را مختصر کرده و به صدر صدور جهان خواجه امام عبدالعزیز بخاری حنفی (رئیس شهر بخارا) پیشکش کرد.
متأسفانه اصل کتاب تاریخ بخارای نرشخی به زبان عربی از میان رفته است. همچنین از ترجمه فارسی این کتاب که توسط ابونصر احمد القباوی انجام پذیرفته نیز اثری باقی نیست. در واقع کتابی که امروزه با نام تاریخ بخارا در دسترس ما است، همان تلخیصی است که محمد بن زفر از ترجمه تاریخ بخارا به عمل آورده است .
wikinoor: تاریخ_بخارا
[ویکی فقه] تاریخ بخارا (خوقند و کاشغر). کتاب «تاریخ بخارا، خوقند و کاشغر»، کتابی است به زبان فارسی که توسط محمد حسن خان یاور به دستور ظل السلطان (مسعود میرزا فرزند ناصرالدین شاه ) از متن ترجمه شده به زبان روسی ، در ۱۴ صفر ۱۳۲۱ ه. ق. به فارسی ترجمه شده است.
در مورد زمان تالیف این کتاب چیزی نمی دانیم، در خود کتاب هم اشارهای به زمان تالیف آن نشده تا بتوان به حدس و گمان متوسل شد؛ ولی از آنچه که برمی آید، نویسنده در سال ۱۷۸۴ م. به دربار امیر شاه مراد (۱۷۸۴- ۱۸۰۰ م.) به خدمتی دیوانی راه یافته و توانسته رویدادهای بخارا ، خوقند و کاشغر را در سال ۱۸۵۹ میلادی به نگارش درآورد. نویسنده به دلیل همنشینی و مصاحبت با درباریان و نیز اشرافی که بر رخدادهای دوران شاهان منغیت داشته توانسته تالیف خود را از هر نظر کامل و فنی ارائه کند. بنابراین این کتاب به وقایع نگاری و شرح رخدادهای درباریان خلاصه نمی شود؛ بلکه گوشه هایی از تاریخ اجتماعی، اعتقادی و نظامی مردم آن سامان را در کنار رخدادهای سیاسی بیان کرده است و گاهی هم نقش مردم را در لابلای رویدادها می توان دید که همین گزارش های گرانبها به ارزش و اهمیت کتاب افزوده است.
ساختار کتاب
کتاب در دو بخش تدوین شده که هر دو بخش آن به سال ۱۲۷۶ ه. ق/ ۱۸۵۹ م. پایان پذیرفته است. بخش اول از فرمانروایی امیر حیدر آغاز شده و به ذکر حکمرانان مملکت کاشغر پایان می پذیرد. در بخش دوم که از شرح حال امیر شاه مراد (۱۷۸۴- ۱۸۰۰ م.) آغاز گردیده و به ذکر استیلا و سلطنت جهانگیر خواجه پایان می پذیرد، تاریخ هر رویداد نیز ذکر شده است. انتساب بخش نخست کتاب به مولف قطعی است و بخش دوم آن می تواند افزوده ناشر روسی کتاب؛ گرگریف باشد.
گزارش محتوا
نویسنده در بخش اول از آنچه در دربار بخارا می گذشته، سخن می گوید و شرح حال نبردها و توطئه های آنان را می آورد. متاسفانه نویسنده؛ همچون دیگر تاریخنگاران محلی آن روزگار، تاریخ دقیق رویدادها را نیاورده است؛ اما چون این بخش از کتاب حاصل مشاهدات عینی مولف در آن دوران پر حادثه است از اهمیت خاصی برخوردار است. بخش دوم کتاب احتمالا افزوده گرگریف روسی است. در این بخش ضمن توصیف شهرها ، درباره اهل معامله و حرفه اندک اطلاعاتی ارائه شده است. نام برخی شهرهای باستانی که در این بخش آمده، امروز در سرزمین های ماوراءالنهر - آسیای مرکزی - تغییر کرده است. بنابراین این بخش از دیدگاه جغرافیای تاریخی از ارزش خاصی برخوردار است.
ویژگی کتاب
...
در مورد زمان تالیف این کتاب چیزی نمی دانیم، در خود کتاب هم اشارهای به زمان تالیف آن نشده تا بتوان به حدس و گمان متوسل شد؛ ولی از آنچه که برمی آید، نویسنده در سال ۱۷۸۴ م. به دربار امیر شاه مراد (۱۷۸۴- ۱۸۰۰ م.) به خدمتی دیوانی راه یافته و توانسته رویدادهای بخارا ، خوقند و کاشغر را در سال ۱۸۵۹ میلادی به نگارش درآورد. نویسنده به دلیل همنشینی و مصاحبت با درباریان و نیز اشرافی که بر رخدادهای دوران شاهان منغیت داشته توانسته تالیف خود را از هر نظر کامل و فنی ارائه کند. بنابراین این کتاب به وقایع نگاری و شرح رخدادهای درباریان خلاصه نمی شود؛ بلکه گوشه هایی از تاریخ اجتماعی، اعتقادی و نظامی مردم آن سامان را در کنار رخدادهای سیاسی بیان کرده است و گاهی هم نقش مردم را در لابلای رویدادها می توان دید که همین گزارش های گرانبها به ارزش و اهمیت کتاب افزوده است.
ساختار کتاب
کتاب در دو بخش تدوین شده که هر دو بخش آن به سال ۱۲۷۶ ه. ق/ ۱۸۵۹ م. پایان پذیرفته است. بخش اول از فرمانروایی امیر حیدر آغاز شده و به ذکر حکمرانان مملکت کاشغر پایان می پذیرد. در بخش دوم که از شرح حال امیر شاه مراد (۱۷۸۴- ۱۸۰۰ م.) آغاز گردیده و به ذکر استیلا و سلطنت جهانگیر خواجه پایان می پذیرد، تاریخ هر رویداد نیز ذکر شده است. انتساب بخش نخست کتاب به مولف قطعی است و بخش دوم آن می تواند افزوده ناشر روسی کتاب؛ گرگریف باشد.
گزارش محتوا
نویسنده در بخش اول از آنچه در دربار بخارا می گذشته، سخن می گوید و شرح حال نبردها و توطئه های آنان را می آورد. متاسفانه نویسنده؛ همچون دیگر تاریخنگاران محلی آن روزگار، تاریخ دقیق رویدادها را نیاورده است؛ اما چون این بخش از کتاب حاصل مشاهدات عینی مولف در آن دوران پر حادثه است از اهمیت خاصی برخوردار است. بخش دوم کتاب احتمالا افزوده گرگریف روسی است. در این بخش ضمن توصیف شهرها ، درباره اهل معامله و حرفه اندک اطلاعاتی ارائه شده است. نام برخی شهرهای باستانی که در این بخش آمده، امروز در سرزمین های ماوراءالنهر - آسیای مرکزی - تغییر کرده است. بنابراین این بخش از دیدگاه جغرافیای تاریخی از ارزش خاصی برخوردار است.
ویژگی کتاب
...
wikifeqh: تاریخ_بخارا_(خوقند_و_کاشغر)