تاریخ ایران شناسی در اروپا

دانشنامه آزاد فارسی

تاریخِ ایرانْ شِناسی در اروپا
تاریخِ ایرانْ شِناسی در اروپاایران شناسی در اروپا، در اواخر قرن ۱۸ با آنکتیل دوپرون و ترجمه فرانسوی اَوستا آغاز شد. با آشنایی جهان غرب در قرن ۱۸ با اوستا و آیین زردُشت، تحقیقات اوستاشناسی رسماً آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد. تا شکل گیری آکادمیک ایران شناسی، هرکدام از جهانگردان در سفرنامه های خود، کم و بیش و خواسته و ناخواسته، اطلاعات ایران شناختی آورده بودند؛ پیترو دِلا والِه (۱۶۶۷م)، ژان شاردَن (۱۷۱۱م)، کِمپفِر (۱۷۱۲م)، کارِستِن نیبور (۱۷۸۸م) و جیمز موریه (۱۸۱۲م) نامدارترین این جهانگردان بودند. هنگامی که پیترو دلا واله، در ۱۶۲۱م از فَسا و داراب می گذشت چنین نوشت که داراب ساسانیان همان پاسارگاد هخامنشیان است. کتابی که در ۱۹۲۹م شْوارْتْز از چکیدة محتوای سیاحت نامه های سیاحان اسلامی، به نام ایران در قرون وسطا در گزارش های جغرافیدان های عرب در لایپزیگ آلمان به چاپ رسانید، از نخستین کارهای منبع شناسی در ایران شناسی به شمار می آید. ضمن تماس اروپا با جامعة ایران، باستان شناسی نیز راه خود را گشود. کار بازخوانی خط میخی پارسی باستان، بزرگترین دستاورد ایران شناسی نوپا در قرن نوزدهم بود. کارستن نیبور دانمارکی در ۱۷۶۴م، در زمان پرآشوب کَریم خان زَند فقط دو هفته از ایران بازدید کرد و در اقامتی چند روزه در تخت جمشید، با دقت نگاره های ارزشمندی از سنگ نبشته ها و سنگ نگاره های آن جا تهیه کرد. سرانجام گروُتفِند در ۱۸۰۲م موفق به بازخوانی خط میخی پارسی باستان شد و پس از ۲۳۰۰ سال پرده از اسرار تَختِ جمشید برکشید. دوُبرین و اِستریوز، جهانگردان هلندی، نیز بسیار تلاش کردند تا راز خطوط میخی تخت جمشید را بگشایند؛ اما تلاش آنان حاصلی نداشت. از اواخر قرن هجدهم شرق شناسان اروپایی، تاریخ پیش از اسلام ایران و غرب آسیا را به مرور ایام و به کمک نوشته های کلاسیک یونانی، رومی، عربی، ترکی و تورات، مطالعه و تدوین می کردند. همچنین با کشف رمز خط میخی پارسی باستان و به دنبال آن دیگر خطوط میخی، مانند خط میخی بابلی، آشوری و عیلامی، شکاف های موجود میان بخش های گوناگون تاریخ خاور نزدیک به تدریج پر شد. جیمز موریه (۱۷۸۰ـ۱۸۴۹م)، سیاح و سیاست مدار انگلیسی و نویسنده ماجراهای حاجی بابای اصفهانی، در سفرهای سیاسی خود به ایران، توجه زیادی به آثار باستانی ایران نشان داد و برای اولین بار با کارهای وی نظر شرق شناسان اروپایی به طور جدی متوجه آثار باستانی ایران شد. موریه نخستین اروپایی بود که در ۱۸۰۸م از شهر ساسانی ـ اسلامی بیشاپور بازدید کرد و دربارة آثار باستانی این شهر گزارش هایی ارزشمند تهیه کرد. موریه در تخت جمشید دست به حفاری تجاری زد و در مغازه شیخ علی، یا همان غار حاجی آباد فارس، موفق به یافتن چند سنگ نبشته پَهلَوی ساسانی شد؛ او همچنین در راه اصفهان، در مَشهد مَرغاب، با دیدن قبر مادر سلیمان (آرامگاه کوروش کبیر) به درستی نظر داد، که آرامگاه مشهور به قبر مادر سلیمان باید آرامگاه کوروش هخامنشی باشد. در ۱۸۱۱م سِر ویلیام اوُزلی، برادر سِر گور اوزلی، که خود شرق شناس بود، همراه موریه از ویرانه های بیشاپور و تخت جمشید و فسا و داراب بازدید کرد. ویلیام اوزلی به سبب اطلاعاتی که درباره تاریخ و آثار باستانی ایران جمع آوری کرده بود، یک اثر سه جلدی در معرفی ایران منتشر کرد. کر پورتِر، که پیش از انتشار جلد دوم کتاب موریه، در ایران به سیاحت و پژوهش در غرب آسیا پرداخته بود، آثار اوزلی و موریه را تصحیح و تکمیل کرد. کر پورتر با تهیة رونوشت از گنج نامة همدان، که پیشتر اوزلی، سرهنگ استوارت و ویدال رونویسی کرده بودند، با خود اطلاعات جالب توجهی به اروپا برد. کر پورتر ۲۰۰ صفحه از کتاب خود را، همراه ۴۵ تصویر نسبتاً بزرگ، به تخت جمشید و پاسارگاد تخصیص داد. در ۱۸۱۷م، جانسون، که از راه هندوستان به انگلستان باز می گشت، اطلاعاتی دربارة مجسمة شاپور در فارس فراهم کرده بود. نتیجة این سفر اکتشافی در سال های ۱۸۳۹ و ۱۸۵۲ در دو جلد در پاریس منتشر شد. شارل تیکسیه (۱۸۰۲ـ۱۸۷۱م)، معمار و زمین شناس فرانسوی که در ۱۸۳۸م به ایران آمده بود، همان اندازه که به آثار باستانی ایران توجه داشت، متوجه معماری اسلامی ایران هم بود. تیکسیه در مدت اقامت خود در ایران کوشید تقریباً از همه آثار باستانیِ تا آن زمان شناخته¬شدة ایران بازدید کند. دستاوردهای تیکسیه برای ایران شناسی بسیار پربار و سودمند بود. تیکسیه در تخت جمشید و نَقش رُستَم به مساحی و نقشه برداری و طراحی پرداخت. او اطلاعات جالب توجهی دربارة معماری عصر ایلخانی آذربایجان، به همراه نقاشی هایی ارزشمند از مجموعة معماری شَنبِ غازان یا شام غازان تبریز تهیه کرد؛ اثری که امروز دیگر وجود ندارد. دو سال پس از تیکسیه، در ۱۸۳۹م، اوژن فلاندن و پاسکال کُست رسماً برای مطالعه آثار معماری و کتیبه های کهن اسلامی و پیش از اسلام به ایران آمدند. فلاندن و کست، عضو فرهنگستان علوم فرانسه بودند. گراورها و تصویرهایی که فلاندن و کست از آثار باستانی تَبریز، زنجان، قَزوین، کاشان، تهران، اصفهان، کنگاور، کرمانشاه، فیروزآباد، سروستان، فَسا و داراب تهیه کردند، بسیار کامل و دقیق بودند. آنان نقاشی ها و طرح های بسیار دقیقی از ویرانه های مَسجِد کَبود تبریز، معروف به فیروزة اسلام، و گُنبد سلطانیه ترسیم کردند. فلاندن و کست در ۱۸۵۱م حاصل کارهایشان را در دو جلد در پاریس منتشر کردند. در ۱۸۴۴م با تلاش های سر هنری کریسویک راولینسوُن از سنگ نبشتة بیستون رونوشت تهیه شد. در ۱۸۴۷م با انتشار دستاورد راولینسون در جلد دهم مجله انجمن سلطنتی آسیایی، مورخان اروپایی اهمیت ایران را دریافتند. سِر هِنری لایارد، ویلیام کِنت لوُفتوس و خانم و آقای مارسل و ژان دیوُلافوا، کاوش های گسترده ای را در نیمه جنوبی ایران آغاز کردند. ژاک دِمُورگان کار دیولافواها را دنبال کرد و پس از او آبراهام ویلیام جکسن، استاد زبان های هند و اروپایی دانشگاه کلمبیا، با سفری که در ۱۹۰۳م به ایران کرد، توانست با نوشتن حاصل سفرهایش به ایران به نام ایران، گذشته و حال مطالبی دست اول دربارة آثار باستانی، به ویژه آثار باستانی جنوب ایران، عرضه کند. جکسن در نخستین سفر خود به ایران توانست دربارة دریاچة ارومیه، تَخت سلیمان، تبریز، هَمدان، بیستون، طاق بستان، معبد آناهیتای کنگاور، خرابه های آتشکده ای نزدیک اصفهان، پاسارگاد، آرامگاه کوروش و تخت جمشید و ری باستان گزارش های به نسبت خوبی تهیه کند. اشپیگل، زبان شناس و اوستاشناس و مورخ آلمانی، نخستین تاریخ جامع «ایران باستان» را در اواخر قرن ۱۹ در ۳ جلد منتشر کرد. کمی بعد یوستی در مجموعه «اساس فقةالُغَتِ ایرانی» نگاهی دیگر به تاریخ ایران باستان انداخت. همین ایران شناس آلمانی کتاب نام نامة ایرانی را دربارة نام های تاریخی شناخته¬شدة قلمرو فرهنگی ایران نوشت. ارنست هرتسفلد، باستان شناس و ایران شناس آلمانی، فصل تازه ای در باستان شناسی ایران گشود. او پیش از جنگ جهانی اول پنج بار به ایران سفر کرده بود. هرتسفلد در ۱۹۲۳م دوباره برای اقامتی طولانی به ایران آمد و در پاسارگاد، تخت جمشید و ناحیة مَمسنی به مطالعه پرداخت و در سال ۱۹۲۸م در پاسارگاد و مَرودشت کاوش کرد. مهم ترین کار هرتسفلد کاوش در تخت جمشید به نمایندگی از موسسة شرق شناسی دانشگاه شیکاگو در ۱۹۳۴ـ۱۹۳۷م بود. در ۱۹۳۴ـ۱۹۳۷ اِریک اِشمیت کارهای باستان شناسی هرتسفلد را در تخت جمشید ادامه داد. یکی از دستاوردهای بزرگ اشمیت در تخت جمشید، کشف ۳۳هزار لوح گلی به خطوط عیلامی و آرامی است که هم اکنون در مؤسسة شرق شناسی دانشگاه شیکاگو نگهداری می شوند.

پیشنهاد کاربران

بپرس