[ویکی نور] تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه. تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه، تألیف جعفر وفا، از جمله آثار فارسی پیرامون قرآن و نهج البلاغه است. این کتاب با هدف آموزش در قالب درس نامه نگارش شده است.
کتاب مشتمل بر مقدمه نویسنده و متن اثر در هفده درس است که به شیوه آموزشی نگارش شده است. در انتهای هر درس خلاصه ای از آن درس و چند پرسش مطرح شده است.
نویسنده در مقدمه هدف خود از نگارش این اثر را چنین توضیح می دهد: «دقت در روش تاریخ نگاری و روش تحلیل حوادث تاریخی در «قرآن» و «نهج البلاغه» و نیز واقع بینی و درس آموز بودن تاریخ، به ما قدرت می دهد که تاریخ هدف دار، روشنگر و حرکت آفرین را بشناسیم و قانونمندی جامعه و سنن حاکم بر تاریخ را باور کنیم. تاریخی که با روش صحیح و واقع بینانه تحلیل نشود، از حوزه گزارش و آمار نگذرد و از نسب شناسی و هویت فردی رجال تاریخی، فراتر نرود و گذشته را به آینده پیوند ندهد، به افسانه ای تبدیل می شود که در «نقل سطحی وقایع» خلاصه می شود و همچنان راکد و بی روح می ماند. ما این موضوع را در قرآن و نهج البلاغه، هرچند به صورت گذرا و به اختصار، مورد بررسی قرار دادیم تا ببینیم این دو منبع بزرگ، تاریخ را با چه هدفی و با چه روشی تحلیل و چه کسانی را به عنوان الگوهای عملی معرفی می کنند و عوامل حرکت و تکامل تاریخ را در چه چیزی می دانند، باشد که فروغی از آنها برگیریم و به قطره ای از بیکرانشان دست یابیم».
وی در ابتدای اثر با ذکر کلیاتی درباره تاریخ و ذکر معنا و سرگذشت این واژه، بینش تاریخی قرآن را این گونه تبیین می کند: «تاریخ از دیدگاه قرآن، مجموعه وقایع و حوادثی است که در چهارچوب قوانین و سنت های تغییرناپذیر بروز کرده اند و باید به عنوان تجربه و عبرت، در فراروی آیندگان قرار گیرند».
در دومین درس کتاب، اهمیت تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده در قبال دیدگاه گروهی که با بدبینی به تاریخ می نگرند، به دیدگاه اسلام اشاره می کند که نقش تاریخ را در ابعاد نظری و عملی تعیین کننده می داند. البته او یادآور می شود که قرآن یک کتاب تاریخی نیست که چون دیگر کتاب ها در پی وقایع نگاری و انعکاس رویدادها و زندگی اقوام گذشته باشد، ولی مسائل زیادی از آن قابل استنباط و استخراج است و می توان ضوابط و قانونمندی حاکم بر تاریخ را به طور عمیق به دست آورد؛ زیرا قرآن علل پیروزی ها، شکست ها، پیشرفت ها و عقب ماندگی های برخی از امم گذشته را تحلیل می کند و عوامل ظهور و افول تمدن ها را یادآور می شود و این سان ما را در متن زندگی گذشتگان قرار می دهد و از شخصیت هایی یاد می کند که منشأ تحول جامعه شده و اثر مثبتی در تاریخ داشته اند و نیز از جبارانی سخن می گوید که قافله بشری را سال ها عقب نگه داشته اند.
نویسنده سه راه را مطرح کرده که از طریق آن ها می توان اهتمام قرآن به تاریخ را به دست آورد؛ نام سوره ها، فراخوانی به مطالعه تاریخ و مقاطع مهم تاریخ در قرآن سه راهی است که مطرح شده است. وی در بخش سوم چنین می نویسد: «بیش از نصف قرآن مربوط به تاریخ و تبیین فلسفه تاریخ است؛ حتی بخش عظیمی از آیات در موضوعات فقهی، کلامی و اجتماعی و... از نظر شأن و نزول و تطبیق و تعیین مصداق با تاریخ درآمیخته است.
کتاب مشتمل بر مقدمه نویسنده و متن اثر در هفده درس است که به شیوه آموزشی نگارش شده است. در انتهای هر درس خلاصه ای از آن درس و چند پرسش مطرح شده است.
نویسنده در مقدمه هدف خود از نگارش این اثر را چنین توضیح می دهد: «دقت در روش تاریخ نگاری و روش تحلیل حوادث تاریخی در «قرآن» و «نهج البلاغه» و نیز واقع بینی و درس آموز بودن تاریخ، به ما قدرت می دهد که تاریخ هدف دار، روشنگر و حرکت آفرین را بشناسیم و قانونمندی جامعه و سنن حاکم بر تاریخ را باور کنیم. تاریخی که با روش صحیح و واقع بینانه تحلیل نشود، از حوزه گزارش و آمار نگذرد و از نسب شناسی و هویت فردی رجال تاریخی، فراتر نرود و گذشته را به آینده پیوند ندهد، به افسانه ای تبدیل می شود که در «نقل سطحی وقایع» خلاصه می شود و همچنان راکد و بی روح می ماند. ما این موضوع را در قرآن و نهج البلاغه، هرچند به صورت گذرا و به اختصار، مورد بررسی قرار دادیم تا ببینیم این دو منبع بزرگ، تاریخ را با چه هدفی و با چه روشی تحلیل و چه کسانی را به عنوان الگوهای عملی معرفی می کنند و عوامل حرکت و تکامل تاریخ را در چه چیزی می دانند، باشد که فروغی از آنها برگیریم و به قطره ای از بیکرانشان دست یابیم».
وی در ابتدای اثر با ذکر کلیاتی درباره تاریخ و ذکر معنا و سرگذشت این واژه، بینش تاریخی قرآن را این گونه تبیین می کند: «تاریخ از دیدگاه قرآن، مجموعه وقایع و حوادثی است که در چهارچوب قوانین و سنت های تغییرناپذیر بروز کرده اند و باید به عنوان تجربه و عبرت، در فراروی آیندگان قرار گیرند».
در دومین درس کتاب، اهمیت تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده در قبال دیدگاه گروهی که با بدبینی به تاریخ می نگرند، به دیدگاه اسلام اشاره می کند که نقش تاریخ را در ابعاد نظری و عملی تعیین کننده می داند. البته او یادآور می شود که قرآن یک کتاب تاریخی نیست که چون دیگر کتاب ها در پی وقایع نگاری و انعکاس رویدادها و زندگی اقوام گذشته باشد، ولی مسائل زیادی از آن قابل استنباط و استخراج است و می توان ضوابط و قانونمندی حاکم بر تاریخ را به طور عمیق به دست آورد؛ زیرا قرآن علل پیروزی ها، شکست ها، پیشرفت ها و عقب ماندگی های برخی از امم گذشته را تحلیل می کند و عوامل ظهور و افول تمدن ها را یادآور می شود و این سان ما را در متن زندگی گذشتگان قرار می دهد و از شخصیت هایی یاد می کند که منشأ تحول جامعه شده و اثر مثبتی در تاریخ داشته اند و نیز از جبارانی سخن می گوید که قافله بشری را سال ها عقب نگه داشته اند.
نویسنده سه راه را مطرح کرده که از طریق آن ها می توان اهتمام قرآن به تاریخ را به دست آورد؛ نام سوره ها، فراخوانی به مطالعه تاریخ و مقاطع مهم تاریخ در قرآن سه راهی است که مطرح شده است. وی در بخش سوم چنین می نویسد: «بیش از نصف قرآن مربوط به تاریخ و تبیین فلسفه تاریخ است؛ حتی بخش عظیمی از آیات در موضوعات فقهی، کلامی و اجتماعی و... از نظر شأن و نزول و تطبیق و تعیین مصداق با تاریخ درآمیخته است.
wikinoor: تاریخ_از_دیدگاه_قرآن_و_نهج_البلاغه