تارپیا

لغت نامه دهخدا

تارپیا. [ پ ِ ] ( اِخ ) دخترک رومی که حصار شهر روم را بخاطر بدست آوردن بازوبندهای طلای جنگجویان به «سابین ها» سپرد و بر اثر این خیانت بدست همانها کشته شد. گروهی هم عقیده دارند سپردن حصار روم به «سابین ها» بعلت عشق وی نسبت به رئیس جنگجویان بوده است. فلسفی در فرهنگ اعلام تمدن قدیم آرد: دختری از اهالی روم بود که قلعه آن شهر را به «تاسیوس » پادشاه سابین تسلیم کرد و بدست آنان نیز بهلاکت رسید. ( تمدن قدیم تألیف فوستل دو کولانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی ص 469 ). دختر مشهوری در تاریخ روم ، پدرش «تارپیوس » در زمان «رملوس » سمت والیگری روم را داشت. سبب اشتهارش آنست که سابین ها هنگام محاصره روم وی را اغفال کرده وعده دادند که اگر دروازه را بگشاید آنچه در بازوهای چپ خود دارند ( بازوبندهای طلا ) به وی خواهند داد.دخترک نادان چون دروازه را باز کرد سابین ها سپرهای سنگین خود را هم که بر بازوهای چپ داشتند با بازوبندهای طلا بر روی وی ریختند چنانکه در زیر آن بار سنگین جان بداد، پس جنازه وی را در گوشه ای از کوه «کاپیتولین » بخاک سپردند و آن تخته سنگ را که گورش در زیر آن قرار داشت «تارپیه » خواندند. بعد از آن برحسب عادت خائنان وطن را از بالای آن سنگ پرت می کردند تا کشته شوند. ( از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به تارپین شود.

دانشنامه عمومی

تارپِیئا ( به لاتین: Tarpeia ) در اساطیر رومی نام دختری رومی است که پدرش فرمانده ی دژ رومیان بود. در زمان یورش سابینان به روم، او با دشمن چنین معامله کرد که اگر آنان دستبندها و انگشتری های زرین خود را بدو بدهند، او نیز دژ را به آنان می فروشد. سابینان پذیرفتند اما پس از باریابی به دژ سپرهایشان را، که در دست چپ داشتند، بر روی او انباردند و کشتندش. [ ۱]
بر طبق روایت تیتوس لیویوس در از پیدایش روم، وقتی شهر روم تازه تأسیس شده بود، به دلیل قلت تعداد زنان امکان زادوولد نبود و نسل رومیان یک یا دو نسلْ بیشتر به درازا نمی کشید. پس رومولوس، به توصیه ی سناتورها، سفیرانی به دولت شهرهای همجوار فرستاد تا از آنان درخواست ازدواج و نکاح برای شهروندان جوانش کنند. اما رؤسای دولت های همسایه پاسخ منفی و حتی استهزاءآمیز به این فرستادگان دادند. پس رومولوس دست به کار آن شد تا هرطور شده، حتی به زور، زنان اقوام همسایه را به روم بکشاند و به عقد مردان رومی دربیاورد. نقشه اش این بود که جشنواره ای موسوم به کنسوالیا ترتیب می دهد و سابینان و طوایف دیگری از جمله آنتم ناتان، [ یادداشت ۱] کروستومینان، [ یادداشت ۲] کاینیننسان[ یادداشت ۳] را به آن ها دعوت می کند. وقتی بازی ها شروع شد، ناگهان و مطابق نقشه ی قبلیْ مردان جوان رومی از اینسو و آنسو وارد معرکه شدند و هر دختر باکره ی سابینی را که سر راه خود می دیدند می ربودند و به خانه ی خود می بردند. [ ۲] تیتوس تاتیوس، پادشاه سابینان، جهت انتقام گیری به روم اعلام جنگ داد و بر شهر تاخت. تارپیئا، دخترِ افسرِ رومیِ پاسدار قلعه ای بر روی تپه کاپیتول بود. تاتیوس این دختر را با طلا می خرد تا مردان مسلحش را به دژ راه دهد. لیکن سابینان مسلح پس از ورود به دژ به جای اینکه لطف دختر را سپاس دارند، حربه هایشان را بر رویش انداختند و کشتندش. [ ۳] [ ۴] شاید یا می خواسته اند چنین وانمود کنند که آن دژ را نه با خدعه، بلکه با زور و بازوی خویش تصرف کرده اند، یا می خواسته اند به بقیه چنین درس بدهند که هیچ کجا به خائن اعتماد کردن نشاید. این روایت نیز نقل است که سابینان عادتاً بر دستان و بازوان چپشان دستبندهای سنگین و انگشتری های طلایی می بستند و آن دخترک بر سر آنچه در دست چپشان بود با آنان معامله کرد؛ لیکن آنان سپرهایشان را، که در دست چپ داشتند، بر روی او انباردند. [ ۵] [ یادداشت ۴]
عکس تارپیا
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس