بنگرید اکنون بنات النعش وار از دست مرگ
نیزه هاشان شاخ شاخ و تیرهاشان تارتار .
سنایی.
او مست بود و دست بریشم دراز کردبرکند تای تای و پراکند تارتار.
سوزنی.
شد ز سر زلف او صبح معنبرنسیم کرد مه روی او طره شب تارتار.
خاقانی.
تارتار. ( اِخ ) در تاریخ اساطیری یونانیان قعر دوزخ را نامند. || لقب پلوتن خدای دوزخ. || در زبانهای اروپائی ، دوزخ بطور کلی.
تارتار. ( اِخ ) اروپائیان عموماً این کلمه را بمردمی اطلاق کنند که لشکر چنگیزخان مؤسس دولت مغول ( 1154 - 1227 م. ) را تشکیل داده بودند و آنان از طایفه اصلی مغول می باشند، این نام از کلمه «تاتار» یا «تتار» یا «تتر» گرفته شده است. تاتار را نیز تارتار گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). تارتار قومی از ترک مقابل مغول. ( فرهنگ نظام ).