تاراندن
مترادف تاراندن: دور کردن، طرد کردن، راندن، پراکندن، پراکنده ساختن، متفرق ساختن ، فراری دادن، گریزاندن
متضاد تاراندن: مجتمع شدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) تاراند تاراند خواهد تاراند بتاران تاراننده تارانده ) ۱- پراکندن متفرق ساختن . ۲- دور کردن . ۳- زجر کردن ترسانیدن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بیرون کردن.
۳. پراکنده کردن.
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
بیرون راندن