[ویکی اهل البیت] لباسی را که به تن حسین علیه السلام بود به تاراج بردند. بحر بن کعب، شلوار ایشان را برداشت و قیس بن اشعث قطیفه ایشان را بُرد که از جنس خز بود و از آن پس «قیسِ قطیفه» نامیده شد. مردی از قبیله بنی اَوْد به نام اَسوَد کفش های ایشان و مردی از قبیله بنی نَهشَل بن دارِم شمشیر ایشان را به تاراج برد. شمشیر ایشان بعدها بدست خانواده حبیب بن بُدَیل افتاد.
مردی از قبیله کِنده از تیره بنی بَدّاء به نام مالک بن نُسَیر به نزد حسین علیه السلام آمد و با شمشیر بر سر ایشان زد تا آنجا که کلاهِ زیر کلاهْ خودِ ایشان را شکافت. شمشیر به سر ایشان رسید و آن را خون انداخت و کلاه پر از خون شد. حسین علیه السلام به او فرمود: «دیگر با آن نخوری و ننوشی و خداوند تو را با ستمکاران محشور کند!»
حسین علیه السلام آن کلاه را انداخت و کلاه دیگری خواست و آن را بر سر نهاد و عمامه پیچید؛ اما ناتوان و بی حال شده بود. مرد کِنْدی آمد و کلاه نخست را که از خز بود، برداشت و پس از ماجرای کربلا آن را به زنش امّ عبداللَّه دختر حُر و خواهر حسین بن حُرّ بَدّی نشان داد و به او سپرد تا آن را از خون بشوید. زنش به او گفت : آیا لباس فرزند دختر پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله را به درون خانه ام می آوری؟! آن را از من دور کن. دوستانش می گویند که او هماره در بدبختی و نکبت بسر برد تا مرد.
و اسحاق بن حُوَیّه، پیراهن امام علیه السلام را برد و پیسی گرفت. روایت شده که در پیراهن ایشان، بیش از صد و ده جای اصابت تیر و نیزه و شمشیر یافتند و به فرموده امام صادق علیه السلام سی و سه جای نیزه و سی و چهار جای ضربه شمشیر یافتند. عمر بن سعد، زره امام علیه السلام را که اندازه بدن ایشان بود و بَجدَل بن سُلَیم کلبی انگشتر ایشان را بردند. بجدل انگشت امام علیه السلام را قطع کرد.
قَلانِس نَهشَلی هم شمشیر امام علیه السلام را برداشت و گفته شده که شمشیر را جُمَیع بن حلق اَوْدی برد.
آنگاه به تاراج کردن جامه های امام حسین علیه السلام روی آوردند. اسحاق بن حَوبه حضرمی - که خدا لعنتش کند -، پیراهن امام علیه السلام را برد و آن را پوشید؛ امّا پیسی گرفت و مویش ریخت... بحر بن کعب تَیمی - که خدا لعنتش کند -، شلوار امام علیه السلام را به غارت برد و نقل شده که از دو پا فلج و زمینگیر شد.
اَخْنَس بن مَرثَد بن علقمه حضرمی - که خدا لعنتش کند -، عمامه امام علیه السلام را برداشت و گفته شده که جابر بن یزید اَوْدی - که خدا لعنتش کند -، عمامه را برد و به سرش پیچید و سبک مغز و کم عقل گردید. اسود بن خالد هم کفش های امام علیه السلام را تاراج کرد و بَجدَل بن سُلَیم کلبی - که خدا لعنتش کند -، انگشتر امام علیه السلام را برداشت. او انگشت ایشان را که انگشتر داشت، قطع کرد.
مختار او را دستگیر کرد و دست و پاهایش را برید و او را وانهاد تا در خونش بغلتد و هلاک شود. قطیفه خز امام علیه السلام را قیس بن اشعث - که خدا لعنتش کند - غارت کرد و زرهِ کوتاه (تن پوشِ) امام علیه السلام را عمر بن سعد - که خدا لعنتش کند - برداشت و هنگامی که عمر بن سعد به قتل رسید، مختار آن را به قاتل وی ابوعمره بخشید.
مردی از قبیله کِنده از تیره بنی بَدّاء به نام مالک بن نُسَیر به نزد حسین علیه السلام آمد و با شمشیر بر سر ایشان زد تا آنجا که کلاهِ زیر کلاهْ خودِ ایشان را شکافت. شمشیر به سر ایشان رسید و آن را خون انداخت و کلاه پر از خون شد. حسین علیه السلام به او فرمود: «دیگر با آن نخوری و ننوشی و خداوند تو را با ستمکاران محشور کند!»
حسین علیه السلام آن کلاه را انداخت و کلاه دیگری خواست و آن را بر سر نهاد و عمامه پیچید؛ اما ناتوان و بی حال شده بود. مرد کِنْدی آمد و کلاه نخست را که از خز بود، برداشت و پس از ماجرای کربلا آن را به زنش امّ عبداللَّه دختر حُر و خواهر حسین بن حُرّ بَدّی نشان داد و به او سپرد تا آن را از خون بشوید. زنش به او گفت : آیا لباس فرزند دختر پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله را به درون خانه ام می آوری؟! آن را از من دور کن. دوستانش می گویند که او هماره در بدبختی و نکبت بسر برد تا مرد.
و اسحاق بن حُوَیّه، پیراهن امام علیه السلام را برد و پیسی گرفت. روایت شده که در پیراهن ایشان، بیش از صد و ده جای اصابت تیر و نیزه و شمشیر یافتند و به فرموده امام صادق علیه السلام سی و سه جای نیزه و سی و چهار جای ضربه شمشیر یافتند. عمر بن سعد، زره امام علیه السلام را که اندازه بدن ایشان بود و بَجدَل بن سُلَیم کلبی انگشتر ایشان را بردند. بجدل انگشت امام علیه السلام را قطع کرد.
قَلانِس نَهشَلی هم شمشیر امام علیه السلام را برداشت و گفته شده که شمشیر را جُمَیع بن حلق اَوْدی برد.
آنگاه به تاراج کردن جامه های امام حسین علیه السلام روی آوردند. اسحاق بن حَوبه حضرمی - که خدا لعنتش کند -، پیراهن امام علیه السلام را برد و آن را پوشید؛ امّا پیسی گرفت و مویش ریخت... بحر بن کعب تَیمی - که خدا لعنتش کند -، شلوار امام علیه السلام را به غارت برد و نقل شده که از دو پا فلج و زمینگیر شد.
اَخْنَس بن مَرثَد بن علقمه حضرمی - که خدا لعنتش کند -، عمامه امام علیه السلام را برداشت و گفته شده که جابر بن یزید اَوْدی - که خدا لعنتش کند -، عمامه را برد و به سرش پیچید و سبک مغز و کم عقل گردید. اسود بن خالد هم کفش های امام علیه السلام را تاراج کرد و بَجدَل بن سُلَیم کلبی - که خدا لعنتش کند -، انگشتر امام علیه السلام را برداشت. او انگشت ایشان را که انگشتر داشت، قطع کرد.
مختار او را دستگیر کرد و دست و پاهایش را برید و او را وانهاد تا در خونش بغلتد و هلاک شود. قطیفه خز امام علیه السلام را قیس بن اشعث - که خدا لعنتش کند - غارت کرد و زرهِ کوتاه (تن پوشِ) امام علیه السلام را عمر بن سعد - که خدا لعنتش کند - برداشت و هنگامی که عمر بن سعد به قتل رسید، مختار آن را به قاتل وی ابوعمره بخشید.
wikiahlb: تاراج_وسایل_امام_حسین_علیه_السلام