تادیه

/ta~diye/

مترادف تادیه: ادا، پرداخت، بازپرداخت، پرداخت کردن، گزاردن، ادا کردن

متضاد تادیه: دریافت

برابر پارسی: باز پرداخت، پرداخت

لغت نامه دهخدا

( تأدیة ) تأدیة. [ ت َءْ ی َ ] ( ع مص ) گزاردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ترجمان علامه جرجانی ). گزاردن وام و فریضه و آنچه بدان ماند. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). ادا کردن. رسانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ) ( غیاث اللغات ).

فرهنگ فارسی

اداکردن، رسانیدن، پرداختن پول ووام
۱- ( مصدر ) گزاردن پرداختن . ۲- ( اسم ) پرداخت .

فرهنگ معین

( تأدیه ) (تَ یِ ) [ ع . تأدیة ] ۱ - (مص م . ) گزاردن ، پرداختن . ۲ - (اِمص . ) پرداخت .

فرهنگ عمید

۱. ادا کردن.
۲. پرداختن پول یا وام.

مترادف ها

pay (اسم)
پرداخت، اجرت، تادیه، حقوق ماهیانه

payment (اسم)
پرداخت، پول، وجه، قسط، تادیه، کارسازی

remittance (اسم)
پرداخت، انتقال، پول، تادیه، وجه ارسالی، فرستادن پول

فارسی به عربی

حل , حوالة مالیة

پیشنهاد کاربران

بازپرداخت کردن به شخص دیگری
یؤدی الی. . . : می انجامد به. . .
تادیه وجه برات:پرداخت هزینه برات
پرداخت کردن
پس دادن
پرداختی، پرداختنی:برگه پرداخت

بپرس