تأدیب کردن. [ ت َءْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فرهختن و ادب آموختن و تربیت کردن و طریقه نیک آموختن. || سیاست و تنبیه کردن. ( ناظم الاطباء ). || در این بیت بمعنی منزه و پاک ساختن :به آب اندام را تأدیب کردندنیایش خانه را ترتیب کردند.نظامی.
correct (فعل)اصلاح کردن، تادیب کردن، تصحیح کردن، صحیح کردنamerce (فعل)جریمهء کردن، تنبیه کردن، تادیب کردنdiscipline (فعل)تادیب کردن، تحت نظم و ترتیب در اوردن