تاخر
/ta~axxor/
مترادف تاخر: پس افتادگی، پسی، پس ماندن، عقب افتادن، دنبال ماندن، واپس ماندن، دیر شدن
متضاد تاخر: تقدم
برابر پارسی: ( تأخّر ) سپسی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. عقب ماندگی.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی تَأَخَّرَ: تأخیر پیدا کرد - عقب افتاد-در آینده واقع می شود
معنی یَتَأَخَّرَ: که تأخیر پیدا کند - که عقب بیفتد (منظور از تقدم ،در عبارت "إِنَّهَا لَإِحْدَی ﭐلْکُبَرِ نَذِیراً لِّلْبَشَرِ لِمَن شَاءَ مِنکُمْ أَن یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ " پیروی کردن از حق است که مصداق خارجیش ایمان و اطاعت است ، و منظور از تاخر ، پیروی نکردن...
ریشه کلمه:
اخر (۲۵۰ بار)
معنی یَتَأَخَّرَ: که تأخیر پیدا کند - که عقب بیفتد (منظور از تقدم ،در عبارت "إِنَّهَا لَإِحْدَی ﭐلْکُبَرِ نَذِیراً لِّلْبَشَرِ لِمَن شَاءَ مِنکُمْ أَن یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ " پیروی کردن از حق است که مصداق خارجیش ایمان و اطاعت است ، و منظور از تاخر ، پیروی نکردن...
ریشه کلمه:
اخر (۲۵۰ بار)
wikialkb: تَأَخّر
مترادف ها
تازگی، تاخر
پیشنهاد کاربران
پسگامی