تاخت
/tAxt/
مترادف تاخت: تک، تهاجم، حمله، مسابقه، هجوم، یورش ، خیز، دویدن، دو، مبادله، معاوضه، تعویض
متضاد تاخت: پاتک، ضدحمله، معامله
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدراسم )۱ - نوعی از رفتن اسب بطئ تراز چهار نعل . ۲- دو دویدن . ۳- دویدن بر سر کسی یا قومی بقصد جنگیدن یا غارت کردن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. دویدن یا با سرعت رفتن.
۳. حمله.
* تاخت آوردن: (مصدر لازم ) حمله کردن.
* تاخت زدن: (مصدر متعدی ) [عامیانه] عوض کردن چیزی با چیز دیگر، مبادله کردن جنسی با جنسی دیگر.
* تاخت کردن: (مصدر لازم )
۱. تاختن، اسب دواندن.
۲. (مصدر متعددی ) [قدیمی] غارت کردن.
* تاخت وتاز:
۱. اسب دوانیدن، اسب تاختن.
۲. حمله، هجوم.
مترادف ها
حمله، تجاوز، یورش، تعرض، تاخت، تاخت و تاز، تکش، اصابت یا نزول ناخوشی
یورش، تاخت، تاخت و تاز، حمله ناگهانی، ورود ناگهانی پلیس
تاخت، چهار نعل
تاخت، سرند، تق تق، چهار نعل، صدای پچ پچ و بهم خوردن بشقاب
تاخت، حرکت خرامان، جست و خیز و شلنگ تخته
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدند با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند
جواب شما ها
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . !
تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است.
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . !
✍کریستوفر هیچنز
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدند با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند
جواب شما ها
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . !
تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است.
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . !
✍کریستوفر هیچنز
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی تاخت از ریشه ی واژه ی تاختن فارسی هست
واژه ی تاخت از ریشه ی واژه ی تاختن فارسی هست
بنظر میرسد این کلمه از ریشه ترکی تاخیلماک بمعنی رفتن و رسیدن به چیزی مستخرج شده باشد. جای بحث و کار بیشتر دارد.
واژه تاخت
معادل ابجد 1401
تعداد حروف 4
تلفظ tāxt
نقش دستوری بن گذشته
ترکیب ( اسم مصدر از بن ماضیِ تاختن )
مختصات ( اِ. )
آواشناسی tAxt
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع
... [مشاهده متن کامل]
واژه تاخت از ریشه ی واژه پارسی تاختن است
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه تاختن
معادل ابجد 1451
تعداد حروف 5
تلفظ tāxtan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: tāxtan] ‹تازیدن›
مختصات ( تَ ) ( مص ل . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد 1401
تعداد حروف 4
تلفظ tāxt
نقش دستوری بن گذشته
ترکیب ( اسم مصدر از بن ماضیِ تاختن )
مختصات ( اِ. )
آواشناسی tAxt
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع
... [مشاهده متن کامل]
واژه تاخت از ریشه ی واژه پارسی تاختن است
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه تاختن
معادل ابجد 1451
تعداد حروف 5
تلفظ tāxtan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: tāxtan] ‹تازیدن›
مختصات ( تَ ) ( مص ل . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
به نظر من معنی کلمه تاخت میشود
( حمله کرد )
( حمله کرد )
سواری با اسب
شتابان به سوی چیزی حرکت کردن
حمله کردن