تاخت
/tAxt/
مترادف تاخت: تک، تهاجم، حمله، مسابقه، هجوم، یورش ، خیز، دویدن، دو، مبادله، معاوضه، تعویض
متضاد تاخت: پاتک، ضدحمله، معامله
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدراسم )۱ - نوعی از رفتن اسب بطئ تراز چهار نعل . ۲- دو دویدن . ۳- دویدن بر سر کسی یا قومی بقصد جنگیدن یا غارت کردن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. دویدن یا با سرعت رفتن.
۳. حمله.
* تاخت آوردن: (مصدر لازم ) حمله کردن.
* تاخت زدن: (مصدر متعدی ) [عامیانه] عوض کردن چیزی با چیز دیگر، مبادله کردن جنسی با جنسی دیگر.
* تاخت کردن: (مصدر لازم )
۱. تاختن، اسب دواندن.
۲. (مصدر متعددی ) [قدیمی] غارت کردن.
* تاخت وتاز:
۱. اسب دوانیدن، اسب تاختن.
۲. حمله، هجوم.
مترادف ها
حمله، تجاوز، یورش، تعرض، تاخت، تاخت و تاز، تکش، اصابت یا نزول ناخوشی
یورش، تاخت، تاخت و تاز، حمله ناگهانی، ورود ناگهانی پلیس
تاخت، چهار نعل
تاخت، سرند، تق تق، چهار نعل، صدای پچ پچ و بهم خوردن بشقاب
تاخت، حرکت خرامان، جست و خیز و شلنگ تخته
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بنظر میرسد این کلمه از ریشه ترکی تاخیلماک بمعنی رفتن و رسیدن به چیزی مستخرج شده باشد. جای بحث و کار بیشتر دارد.
واژه تاخت
معادل ابجد 1401
تعداد حروف 4
تلفظ tāxt
نقش دستوری بن گذشته
ترکیب ( اسم مصدر از بن ماضیِ تاختن )
مختصات ( اِ. )
آواشناسی tAxt
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع
... [مشاهده متن کامل]
واژه تاخت از ریشه ی واژه پارسی تاختن است
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه تاختن
معادل ابجد 1451
تعداد حروف 5
تلفظ tāxtan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: tāxtan] ‹تازیدن›
مختصات ( تَ ) ( مص ل . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد 1401
تعداد حروف 4
تلفظ tāxt
نقش دستوری بن گذشته
ترکیب ( اسم مصدر از بن ماضیِ تاختن )
مختصات ( اِ. )
آواشناسی tAxt
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع
... [مشاهده متن کامل]
واژه تاخت از ریشه ی واژه پارسی تاختن است
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه تاختن
معادل ابجد 1451
تعداد حروف 5
تلفظ tāxtan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: tāxtan] ‹تازیدن›
مختصات ( تَ ) ( مص ل . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
به نظر من معنی کلمه تاخت میشود
( حمله کرد )
( حمله کرد )
سواری با اسب
شتابان به سوی چیزی حرکت کردن
حمله کردن