تاجوری. [ تاج ْ وَ ] ( حامص مرکب ) تاج داری. سلطنت. پادشاهی کردن. بزرگی : تاجوری یافت تخت و ملکت ایران تا ز برش سیدالانام برآمد.خاقانی.عذری بنه ای دل که تو درویشی و او رادر مملکت حسن سر تاجوری بود.حافظ.