تاج شمع. [ ج ِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شعله شمع. ( غیاث اللغات از مصطلحات ) ( آنندراج ) : به مجلس اشک ریزان سر نهادم ز تاج شمع بالین برنهادم.زلالی ( از آنندراج ).بنامش می کنم اول رقم منشور دیوان راچو تاج شمع زرین می کشم طغرای عنوان رامیرزا شریف خازن ( از آنندراج ).