تاج سکندر

لغت نامه دهخدا

تاج سکندر. [ ج ِ س َ ک َ دَ ] ( اِخ ) افسر اسکندر مقدونی. تاج اسکندری. رجوع بهمین ترکیب شود. مؤلف آنندراج گوید: ظاهراً برای تقابل با تخت سلیمان است :
بنگر چمن از عنبر و کافور مکلل
بنگر سحر از لؤلؤ و یاقوت مشجر
برطرف چمن هست مگر تخت سلیمان
بر فرق سرم هست مگر تاج سکندر.
امیرمعزی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

افسر اسکندر مقدونی تاج اسکندری .

پیشنهاد کاربران

بپرس