تاج الدین ابوالفتح شاه شاهان فرزند «شاه مسعود شحنه» و نهمین شاه از سلسله ملوک مهربانی بود و ملک تاج الدین از دودمان اصلی خاندان مهربانی نبود؛ بلکه او به امر امیر تیمور به حکمرانی نیمروز برگزیده شد. اما در کتاب شجره الملوک صفحه ۱۳۰ این مطلب که شاه شاهان یکی از اعضای ملوک سیستان نبود رد می شود، متن عینا تقدیم می گردد: هر ان کس که در سیستان بُد سران ، به فرمان سالار صاحب قران ( تیمور ) ، ببردند یکسر به مُلک فراه ، در آن شهر بودند تا چند گاه، به زابلستان شاه شاهان امیر ، شد از امر سلطان صاحب سریر ، که ان نیز از آل یعقوب بود ، به اطوار و کردار مرغوب بود. ( شجره الملوک ص ۱۳۰ ) ( ظفرنامه ، شرف الدین علی یزدی ، جلد یک به کوشش محمد ولی عباسی، ص ۲۶۹، تهران سال۱۳۳۶ )
... [مشاهده متن کامل]
چون مدت یکسال از مدت جلوس قطب الدین گذشت، امیر تیمور گورکان به خراسان آمد و خراسان را فتح کرد و به سیستان کسی را فرستاد و ملک قطب الدین را پرسش نمود و وعده کرد که سال دیگر به سیستان می آئیم و او را به حکومت سیستان به استقلال می نشانیم و یک کس از اقوام او با خود به عراق می بریم. اکنون یک نفر از اقوام خود نزد ما بفرست. ملک قطب الدین ایلچی امیر بزرگ ( امیر تیمور ) را تعظیم و تبجیل نمود و انعامات کلی نموده و بازگردانید و شاه شاهان را با تحف و هدایا به خدمت اعلی فرستاد. امیر تیمور، مقدم شاه شاهان را گرامی داشته، نوازش بسیار نمود و به جانب سیستان مرخص نمود و مقرر کرد که سال دیگر و آینده به سیستان خواهم آمد. سال بعد چون شاه شاهان به سیستان رسید، امیر تیمور نیز ساز رفتن به سیستان نمود، با لشکری از حیز شمار افزون به سیستان آمد و در سال ۷۸۵ ه. ق به در شهر نزول نمود. ملک قطب الدین شرط اطاعت به جای نیاورد. تا کار به محاصره کشیده و در ماه رمضان همین سال، سیستان محاصره شد و از طرفین آتش جنگ بالا گرفت. مدت یک ماه سخن از دم شمشیر و پیام به زبان تیر بود. در شوال از جنگ و جدال کار به حسن مقال کشید و از طرفین به صلح راضی شدند. امیر بزرگ، سید رضی الدین ترمذی را به نصیحت ملک بفرستاد و سید شرط نصیحت به جای آورد. ملک، اقضی القضات قاضی سابق حرب را به اتفاق سید رضی الدین به خدمت امیر فرستاد. چون قاضی از خدمت امیر تیمور به قلعه آمد، روز دیگر اکثر اعیان و اشراف سیستان را نزد امیر بزرگ فرستاد. امیر نوازش آن مردم کرده، جمله را بازگردانید و طلب ملک و شاه شاهان نمود.
... [مشاهده متن کامل]
چون مدت یکسال از مدت جلوس قطب الدین گذشت، امیر تیمور گورکان به خراسان آمد و خراسان را فتح کرد و به سیستان کسی را فرستاد و ملک قطب الدین را پرسش نمود و وعده کرد که سال دیگر به سیستان می آئیم و او را به حکومت سیستان به استقلال می نشانیم و یک کس از اقوام او با خود به عراق می بریم. اکنون یک نفر از اقوام خود نزد ما بفرست. ملک قطب الدین ایلچی امیر بزرگ ( امیر تیمور ) را تعظیم و تبجیل نمود و انعامات کلی نموده و بازگردانید و شاه شاهان را با تحف و هدایا به خدمت اعلی فرستاد. امیر تیمور، مقدم شاه شاهان را گرامی داشته، نوازش بسیار نمود و به جانب سیستان مرخص نمود و مقرر کرد که سال دیگر و آینده به سیستان خواهم آمد. سال بعد چون شاه شاهان به سیستان رسید، امیر تیمور نیز ساز رفتن به سیستان نمود، با لشکری از حیز شمار افزون به سیستان آمد و در سال ۷۸۵ ه. ق به در شهر نزول نمود. ملک قطب الدین شرط اطاعت به جای نیاورد. تا کار به محاصره کشیده و در ماه رمضان همین سال، سیستان محاصره شد و از طرفین آتش جنگ بالا گرفت. مدت یک ماه سخن از دم شمشیر و پیام به زبان تیر بود. در شوال از جنگ و جدال کار به حسن مقال کشید و از طرفین به صلح راضی شدند. امیر بزرگ، سید رضی الدین ترمذی را به نصیحت ملک بفرستاد و سید شرط نصیحت به جای آورد. ملک، اقضی القضات قاضی سابق حرب را به اتفاق سید رضی الدین به خدمت امیر فرستاد. چون قاضی از خدمت امیر تیمور به قلعه آمد، روز دیگر اکثر اعیان و اشراف سیستان را نزد امیر بزرگ فرستاد. امیر نوازش آن مردم کرده، جمله را بازگردانید و طلب ملک و شاه شاهان نمود.