تاثیر گذار


مترادف تاثیر گذار: اثرگذار، موثر

متضاد تاثیر گذار: تاثیرپذیر

برابر پارسی: کارساز، هنایا

پیشنهاد کاربران

برابر پارسیِ نوین برای اثر/تاثیر:
*《مانداک》
ماند از کارواژهٔ ماندن، و پسوند اک همانندِ خوراک و نوشاک و پوشاک.
*بَرماند
*‏رد
این ها برای ماناکِ بنیادینِ ( اصلیِ ) اثر/تاثیر بود.
...
[مشاهده متن کامل]

برای ماناک های شاخه ای ( فرعی ) می توان گفت:
اثر ( ادبی، هنری ) : آفَرینه
اثر ( نتیجه ) : پی آمد، برآیند، کارآیی
موثر ( نتیجه بخش ) : کارآ، کاری، کارگر، کارساز
نکته:
برخی واژهٔ مانداک و برماند را بجای "ارث" بکار می برند. از آنجا که هر واژه باید تا آنجا که می شود نمایندهٔ تنها یک ماناک/معنی باشد، برای ارث و اثر بایستی دو واژهٔ جداگانه بکار برده شود. برای نمونه:
اثر/تاثیر . . . مانداک، بَرماند
ارث/میراث:
میراک . . . . . میر، بنِ اکنون از کارواژهٔ مردن.
نیا مانده . . . آنچه از نیاکان بجا مانده. ( رساترین گزینه برای ارث/میراث )

کارگر، کارا
فاعل ، کننده ی کار
discussing
اثر گذار، چیزی که اثر می گذارد
موثر
میپندارم رخنه گر، رخنه گرگذار، رخنه کننده گر، رخنه کنگر، ردگدار، ردگذاشت
اثرگذار، موثر، نافذ
متاثر کننده
چیزی که روی شخص تاثیر می بارد

جایگزین پارسی برای تاثیرگذار: هناینده

اثربخش
Touching
نافذ
Effective
Efective
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس