تأثیر داشتن. [ ت َءْ ت َ ] ( مص مرکب ) مؤثر واقع شدن. نتیجه داشتن : کوشش من تأثیر نداشت ؛ تلاش من نتیجه نداشت. رجوع به تأثیر شود.
مقابل بی تفاوت بودن منفعل شدن و واکنش نشان دادن و تاثیرپذیری است از فاعل که تاثیرگذار است.فایده داشتن=have a/some/no etc bearing on somethingto have an effect or influence on something, or not have any effect or influenceEffect+ عکس و لینک