تاثیر ایین های کهن ایرانی بر ایین زرتشت

پیشنهاد کاربران

تأثیر آیین های کهن ایرانی بر آیین زرتشت به آیین ها و باورهای اقوام ایرانی تبار و مردمان بومی فلات ایران در روزگار پیش از زرتشت و چگونگی بازتاب این آیین ها بر نوآوری دینی آیین زرتشت می پردازد. ساکنان و اقوام بومی ایران، که قبل از ورود آریایی ها در نقاط مختلف فلات ایران سکونت داشتند، دارای باور مهرپرستی بودند. ارج گذاشتن به گیاهان و درختان و همه رستنی ها و جانوران سودمند برای جهان هستی، در میان ایرانیان آیین همگانی بوده است. برای شناخت دین در ایران باستان می توان به دو سرچشمه اوستا و سنگ نبشته های هخامنشی بازگشت. در اوستا چندین بار واژهٔ «ائیریه» برابر با آریایی بازگو شده است. «ائیریه» شکل باستانی واژهٔ «آریا» ست که برای یادکرد از همگی نژاد ایرانی و هندی آریایی به کار می رود.
...
[مشاهده متن کامل]

دین کهن مردمان ایرانی تبار برگرفته از باورهای کهن تر آریایی هاست که در آن نیروهای کیهانی و روان مردگان ارزش بسزایی داشتند. با پیشرفت این باورها، هر یک از بخشهای جهان، به مانند خدایی درآمده بود و بدین گونه خدایان بسیاری بر سرنوشت جهان فرمانروایی می کردند. در این رشته باورهای کهن آریایی ها، دو دسته از خدایان بودند که به آنان اهوره ( نیروهای نیک ) و دیوه ( نیروهای پلید ) گفته می شد. در میان این مردمان این باور بود که در جهان دو آیین و قانون هست: ارته یا سامان و پارسایی و دروغ یا آشوب. مردمان هندوایرانی در زمانی بسیار کهن، به خدا - پدری باور داشتند که با نام و ویژگیهای گوناگونی خوانده می شد. همهٔ خدایان چه اهوراها و چه دیوها، فرزندان او بودند، ولی خود او در آفرینش و کارهای جهان هیچ گونه خویشکاری بر دوش نداشت. این اندیشه در ایران با نام آیین زروانی شناخته شده است. این آیین کهن هندوایرانی، در سرزمین ایران چندبار دگرگون شد. در گام نخست، دیوان از خدایی افتادند و به نمودهای نیروی بدی دگرگون شدند. در گام آینده، یک ویژگی دیگر، ایزدی به نام اهورامزدا بر سر جهان خدایان افزوده شد. اهورامزدا در نوشته های هندی به چشم نمی خورد. دگرگونی سومی که در ایران رخ داد، از ارزش افتادن زروان در دین زرتشت بود.
زرتشت کیش کهن آریایی را از پایه دگرگون داد. او ستایش ایزدان باستان را قدغن کرد و ستایشگرِ خدایی یگانه به نام «اهورامزدا» گردید این جابجاییها در بخش گات های اوستا به چشم می خورد. گرچه بخش های دیگر اوستا ( یشت ها و یسنا ) با اینکه پایه های زرتشتی دارد، ولی یادآور آیین کهن آریایی ها است. در این بخش ها گروهی از ایزدان، فرشتگان و چه بسا دیوان، همان پروردگاران آریایی هستند که در بین ایرانیان و هندوان همسان بودند. وندیداد یا کتاب فرمانها و دستورهای مزدیسنان نیز بخش دیگری از اوستاست که برای شناخت و دریافت بخشی از باورها و کیش های پیش از زرتشت بکار می آید. این بخش یا به دست مغان یا با روادید خود آنان فراهم شده است. بیشتر بخشها و بندهایی که به نام پایه و بنیادهای دینی در وندیداد شمرده شده اند، یا در دین آغازین زرتشت رد شده یا هیچ یادی از آنان نشده است؛ پس، دین زرتشت را شاید بتوان با دو نام گوناگون شناساند: یکی آیین زرتشت و دیگری آیین مزدیسنا. آنچه به نام آیین زرتشت نامیده می شود، دسته ای نکته ها است که از گاهان و سرودهای خود زرتشت برمی آید. در برابر، آنچه آیین مزدیسنا خوانده می شود، نوشته های اوستا و پهلوی و اندیشه های گاهانی است که به باورهای ایرانیان پیش از زرتشت، آمیخته است. آیین مزدیسنا همان آیین کهن است که از صافی باورهای زرتشت گذشته، و تنها رنگ آن را پذیرفته و به دوران امروزی رسیده است و بیشتر از آن با نام اوستای نو یاد می کنند.

تاثیر ایین های کهن ایرانی بر ایین زرتشتتاثیر ایین های کهن ایرانی بر ایین زرتشتتاثیر ایین های کهن ایرانی بر ایین زرتشتتاثیر ایین های کهن ایرانی بر ایین زرتشتتاثیر ایین های کهن ایرانی بر ایین زرتشتتاثیر ایین های کهن ایرانی بر ایین زرتشت
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/تأثیر_آیین‌های_کهن_ایرانی_بر_آیین_زرتشت
sepanta mainyiu و angra mainyiu :
این دو واژه را به سپنته مینیو و انگره مینیو ترجمه نموده اند. یکی اهورایی و دیگری اهریمنی. حال ببینیم که این ترجمه ها و معنا ها حقیقت دارند یا برخلاف حقیقت اند. واژه mainyiu از سه هجا یا بخش به شکل زیر ساخته شده است : ma inyi u
...
[مشاهده متن کامل]

با تلفظ ما اینی او . یعنی ما عین او هستیم. ضمیر اول شخص جمع " ما " علاوه بر تک تک افراد انسانی اشاره به کلیه موجودات زنده و غیر زنده و ضمیر سوم شخص " او " اشاره به آفریننده یا خداوند دارند. لذا معنای اصلی این واژه ترکیبی عبارت بوده است از : کیهان یا جهان و محتوای آن ظهور و تجلی و جلوه خداوند است. واژه سپنتا یا سپنته به معنای سفید ؛ روشن ؛ حقیقی و منطبق بر واقعیت.
واژه angara از دو هجا به شکل زیر ساخته شده است : an gara با تلفظ آن گَرا. An یا آن ضمیر سوم شخص مفرد و دور و غیبی نام خدای پدر قوم فارسی زبان سومر بوده است. لذا واژه آنگرا اشاره به پیروان خدای آن دارد و نه اهریمن. پسوند ما اینی او یا " ما عین او " در دو واژه بالا مشترک است. به این معنا که هم قوم سومر و هم قوم ایلام هردو جهان را ظهور و پیدایش خداوند می دانسته اند. یکی ظهور " آن " و دیگری ظهور " هو " . به این معنا که در آن اعصار دور دست دو گرایش یا دو باور و دو نحله فکری - خیالی جاری بوده است ؛ یکی هو گرا و دیگری آن گرا. از آنجائیکه پیداست زرتشت معنای این دو واژه را بخوبی و روشنی و بطور حقیقی درک نکرده است و از دو بینش و باور و گرایش، یکی را اهورایی و دیگری را اهریمنی پنداشته است. از دیدگاه امروز میتوان بدون شک و تردید به موجود بودن عالم معنا باور داشت . اما این باور می تواند به نوع باشد و مخالف و معکوس و متضاد همدیگر. یکی باور روشن یا نورانی و حقیقی و منطبق بر واقعیت و دیگری باور تاریک یا ظلمانی و اوهامی و بریده از واقعیت. به عنوان مثال باور و بینش " ما عین او " هم میتواند حقیقی و واقعی باشد و هم اوهامی و غیر واقعی. اگر بر این باور باشیم که موجودات زنده و غیر زنده نیستی های هستی نما و غیر یا ماسوی الله می باشند، آگاه باور و بینش ما از نوع تاریک یا ظلمانی و اوهامی و بریده از واقعیت خواهد بود. اما اگر بر این باور و بینش و گرایش باشیم که موجودات زنده و غیر زنده اجزای لاینفک و جدائی ناپذیر خداوند به عنوان کل می باشند، آنگاه باور و بینش و گرایش ما نورانی یا روشن و حقیقی و منطبق بر واقعیت است و حرکت احساس و فکر و خیالمان روی صراط مستقیم یا راه راست جاری و ساری است. مثال دوم : اگر خداوند را خارج از زمان و مکان و مفاهیم بیزمانی و بیمکانی را معادل و مترادف و هم معنا با عدم وجود زمان و مکان به پنداریم ، آنگاه پنداشت و باور ما تاریک یا ظلمانی و اوهامی و بریده از واقعیت خواهد بود و حرکت احساسات و افکار و خیالاتمان اوهامی و روی گمراهه روان و سرگردان خواهد بود. اما اگر بر این باور باشیم که بیزمانی و بیمکانی نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی زمان و مکان می باشند و مثل زمان و مکان هم مطلق و هم نسبی اند، آنگاه هم باور و هم دانشِ مان نورانی و روشن و حقیقی و منطبق بر واقعیت خواهند بود. مثال سوم : اگر به پل cinvat با تلفظ های سی نوات یا سی نود ( 30 در 90 وجب یا پا یا فرسنگ و یا کیلومتر ) یا جینوت و پل sorat با تلفظ صراط باور داشته باشیم ، آنگاه باور مان تاریک و ظلمانی و اوهامی و بریده از واقعیت خواهد بود. اما اگر به چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان در بررسی و شرح و توضیح آمدمان از نظام احسن آفرینش مبداء و وردمان بهمراه طبیعت یا کیهان به سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی و بازگشتمان به همان نظام احسن آفرینش در معاد بهمراه طبیعت یا کیهان جاری گشته و ساری است و صورت می پذیرد، آنگاه هم باور و هم دانش مان نورانی یا روشن و حقیقی و منطبق بر واقعیت خواهد بود. مثال چهارم : اگر باور داشته باشیم که خداوند آدم را از خاک آفرید و از نَفَس خویش در دهن او دمید و به او زندگی بخشید ( یا از روح خویش در کالبد او دمید ) و سپس از فرشتگان خواست که در مقابل او سجده کنند و ابلیس از امر وی سر پیچی کرد و الا آخر، آنگاه هم باور و هم معرفتِ مان تاریک یا ظلمانی و یا اهریمنی و اوهامی و بریده از واقعیت خواهد بود. اما اگر بر این باور باشیم که خداوند متعال در نظام احسن آفرینش مبداء همه افراد انسانی را بطور مطلقا همزمان و هم سن و در یک سن معتدل ملکوتی و هرکدام را در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی آفریده و به آنان حیات یا زندگی جاودانه بخشیده است، آنگاه از لحاظ آموزش دینی بر روی راه راست قرار گرفته ایم. مثال پنجم : اگر فقط روح را امر خداوند و ماده را امر شیطان بدانیم، آنگاه معرفت یا دانستنِ مان تاریک و ظلمانی و اوهامی و بریده از واقعیت خواهد بود. اما اگر ماده را با یک سهم مساوی با روح امر خداوند و ماده و روح را نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی بدانیم، آنگاه هم باور و هم دانش مان روشن و نورانی و حقیقی و منطبق بر واقعیت خواهند بود .
نتیجه اینکه آنانیکه ادعای موجود بودن عالم معنا و معنویت دارند، باید دید که تفسیر و معنای ارائه شده توسط آنان از عالم معنا ، تاریک و ظلمانی و اوهامی و بریده از واقعیت است یا روشن و نورانی و حقیقی و منطبق بر واقعیت.
در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.