تاتر

لغت نامه دهخدا

( تآتر ) تآتر.[ ت ِ آ ] ( فرانسوی ، اِ ) تئاتر مأخوذ از فرانسه و متداول در زبان فارسی. تماشاخانه. نمایش خانه. بازیگرخانه. صحنه یا جایی که بازیگران برای نشان دادن داستان یا واقعه ای ظاهر شوند و آنرا مجسم سازند. فرهنگستان ایران بجای این کلمه «تماشاخانه » را پذیرفته است. رجوع به تماشاخانه شود.

جدول کلمات

تأتر
نمایش

مترادف ها

drama (اسم)
نمایش، درام، نمایشنامه، تاتر

theater (اسم)
تاتر، تماشاخانه، تئاتر، تالار سخنرانی، بازیگر خانه

playhouse (اسم)
تاتر، نمایشگاه، اطاق بازی بچه، اطاق عروسک بچه

theatre (اسم)
تاتر، تماشاخانه، تئاتر، تالار سخنرانی، بازیگر خانه

فارسی به عربی

مسرحیة

پیشنهاد کاربران

وای مثل کارتون پرنسس آناستازیا تو سکانس های آخر god bless America حرفت ممنوع دهاتی لوس ننر کودن پخمه دیتا از کجا آوردی الان آمریکا ذو نشونت میدم زگیل تخمی از اینکه اینکه انتخاب نشدی گهی خان از اینکه نبردی
...
[مشاهده متن کامل]
راست میگی موذی جلوی ازدحام نمیشه یه پسر دهاتی آمریکایی یه دختر خارجی گرفته موندم چرا یه دختر از اهالی روستا پیدا نکرده گوز کیری معتاد وحشی مثل من بای بای دهاتی

تئاتر یا نمایش شاخه ای از هنرهای نمایشی است که به باز نمودن داستان ها در برابر مخاطبان یا تماشاگران می پردازد تئاتر واژه ای است یونانی در لغت به معنای چیزی که به آن نگاه می کنند این کار توسط یک یا چند
...
[مشاهده متن کامل]
نفر در یک محیط باز به نام سن انجام می گیرد که توسط کارگردان هدایت می شود در فارسی به تئاتر �نمایش� گفته میشود

نمایش