تابیده
/tAbide/
مترادف تابیده: مفتول، تافته، تفته، سرخ شده، گداخته، تاب داده، پیچیده، تاب برداشته، کج
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
در حال گداخته شدن.
مترادف ها
منحرف، پیچ دار، پیچ خورده، تاب دار، تابیده
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید