تابلو
/tAblow/
مترادف تابلو: بوم، پرده، تصویر، منظره، تخته سیاه، انگشت نما
برابر پارسی: نگاره
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. صفحۀ فلزی یا چوبی که که بر سر در مکان ها، گذرگاه ها، فروشگاه ها و مؤسسه ها نصب می کنند و نام یا اطلاعات دیگری راجع به آن محل را بر روی آن درج می نمایند.
۳. (صفت ) [عامیانه، مجاز] انگشت نما، شهره.
دانشنامه عمومی
تابلو (خواننده). دنیل آرماند لی ( انگلیسی: Daniel Armand Lee؛ زادهٔ ۲۲ ژوئیه ۱۹۸۰ ) با نام کره ای لی سون وونگ ( کره ای: 이선웅 ) که بیشتر با نام هنری تابلو ( انگلیسی: Tablo; کره ای: 타블로 ) شناخته می شود، هنرمند موسیقی هیپ هاپ، رپر، ترانه سرا، آهنگساز و تهیه کننده موسیقی کره ای - کانادایی است. تابلو به عنوان لیدر گروه اپیک های شناخته می شود.
wiki: تابلو (خواننده)
تابلو (علامت). یک تابلو ( به انگلیسی: Marquee ) به سازه ای گفته می شود که بر در هتل یا تئاتر یا سینما نصب می شود. علامت ( هایی ) دارد تا اسم مکان یا در تئاتر و سینما، اسم فرد یا افرادی که در نمایش یا فیلم شرکت می کنند را نشان دهد. تابلو با مشخصه لامپ های رنگی ( معمولاً زرد و سفید ) که چشمک می زنند یا نوری که رویه دارد قابل تشخیص است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: تابلو (علامت)
اصطلاحات و ضرب المثل ها
کسی که از سر و ریختش پیداست که اهل منقل و وافور است؛ انگشت نما، مشهور، واضح و معلوم. مثال: این که جوابش تابلوِه ! ؛ ضایع بودن
مترادف ها
اعلان، اثر، نشان، نشانه، صورت، علم، تابلو، رمز، علامت، ژست، ایت، امضاء، نشان گذاشتن
هیئت، قطعه، تابلو، تشک، قاب عکس، صفحه هیئت، قاب سقف، نقاشی بروی تخته، نقوش حاشیه دار کتاب، اعضای هیئت منصفه، قطعه مستطیلی شکل، عرق گیر
تخته، تابلو، هیئت مدیره، اغذیه، میز غذا، غذای روی میز، میزشور یادادگاه، هیئت عامله یا امنا، هیئت بازرگانی، تخته یا مقوا و یا هر چیز مسطح
تابلو، پرده نقاشی، جدول، دورنمای نقاشی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تخته نگار، نشانه، تخته ی نشانه
🇮🇷 همتای پارسی: تارَج 🇮🇷
سردر
اعلان و اعلانات
نشان و نشانه
لوح و لوحه
راهنما
نقاشی
نگاره
اعلان و اعلانات
نشان و نشانه
لوح و لوحه
راهنما
نقاشی
نگاره
تابلو ورودی "شهر گناه":"با غفلت وارد نشوید"!
ریخت واژه فارسیه که، دیگه برابر واسه چشه!؟تاب لو! البت تلفظ درستش تابلُو یا تابلَو هست، با واو کشیده نیست.
واژه تابلو کاملا پارسی است چون در ترکی می شود پنر در عربی می شود لوحة این واژه یعنی تابلو صد درصد پارسی است.
تابلو
قابین ( قاب - این )
تَختال ( تَخت - آل )
تابَن ( تاب - اَن )
قابین ( قاب - این )
تَختال ( تَخت - آل )
تابَن ( تاب - اَن )
تابلو: بُرد ( به معنای بریده ای از چوب، فلز و دیگر مواد )
در زبان انگلیسی به تخته board گفته می شود که با واژه ی بریده شده سنجیدنی است . ، از آنجا که تخته ، چوب بریده شده از درخت می باشد و چوبی است که به شکل مسطح و تخت از درخت بریده شده، این گونه نامگذاری شده
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
است . در زبان لاتین به board انگلیسی، tabula گفته می شود . همین واژه در زبان فارسی به تابلو تغییر یافته است . بنابراین تابلو در اصل به معنی چوب بریده شده ی مسطح می باشد .
نمایه
در پارسی " نمایه ، نمایا "
نمایه فرتورگری=تابلوی عکاسی
نمایه های راهنمایی= تابلوهای راهنمایی
نمایه ساز = تابلوساز
نمایه فرتورگری=تابلوی عکاسی
نمایه های راهنمایی= تابلوهای راهنمایی
نمایه ساز = تابلوساز
شایع شدن، دهن به دهن گشتن، چو افتادن، هو کردن!
بادید، مشهور، انگشت نما!
فرنما/سرنما
اصطلاح "تابلو است" به معنی مشخص و واضح میباشد بدون توضیح قابل استناد و اجتهاد است.
اصطلاح "تابلو است" به معنی مشخص و واضح میباشد بدون توضیح قابل استناد و اجتهاد است.
درب و داغون، قُزمیت!
در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) -
واضح و مبرهن، هویدا، آشکار - ضایع، گاف، سوتی، سه شد!
واضح و مبرهن، هویدا، آشکار - ضایع، گاف، سوتی، سه شد!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)