تاب و توان

/tAbotavAn/

مترادف تاب و توان: تاب و توش، توانایی، قدرت مقاومت، یارایی

معنی انگلیسی:
resistance

لغت نامه دهخدا

تاب و توان. [ ب ُ ت َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قدرت. نیروی مقاومت.

فرهنگ فارسی

( اسم ) قدرت نیروی مقاومت .

فرهنگ معین

(بُ تَ ) (اِمر. ) قدرت ، نیروی مقاومت .

واژه نامه بختیاریکا

هَزَین ( هزنگ )

پیشنهاد کاربران

رمق . نا . تاب
صبرو تاب اوری -
طاقت و شکیبایی و صبر و تحمل
قدرت وتوان
نا، قدرت. نیرو، زور، یارایی، رمق
تاب و طاقت
تیو
تحمل، شکیبایی

بپرس