بیگاری

/bigAri/

مترادف بیگاری: بیگار، سخره، کاربی مزد

متضاد بیگاری: مزدوری

معنی انگلیسی:
bondage, peonage, servitude, detail

لغت نامه دهخدا

بیگاری. ( حامص ) نسبت به بیگار است. کار اجباری بی مزد. ( یادداشت مؤلف ). کار بی مزد. کار رایگان. سخره. شاکار. شایگان :
از عبدالملک نقاش مهندس شنودم که روزی پیش سرهنگ بوعلی کوتوال گفت هفت بار هزار هزار درم نفقات شده است بوعلی گفت مرا معلوم است که دو چندین حشر و بیگاری بوده است و همه بعلم من بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 508 ). این کوشک بچهار سال برآمد و برون از حدنفقات کرد و حشر و مرد بیگاری به اضعاف آن آمد. ( تاریخ بیهقی ص 508 ).
منشین بی کار از آنکه بیگاری
به زانکه کنی بخیره بی کاری.
ناصرخسرو.
من ز بیگاری ارچه در کارم
بسلاح تو میکنم پیکار.
خاقانی.
- امثال :
بیگاری بهتر که بی کاری. بیگاری به که بی کاری .
بیگاری به از بیکاری است . ( انجمن آرا ).
- به بیگاری گرفتن ؛ به سخره گرفتن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به بیگار شود.

فرهنگ فارسی

عمل کار کردن بیمزد رایگان کار کردن

فرهنگ عمید

کار بی مزد کردن.

واژه نامه بختیاریکا

تِر مِزدی

دانشنامه عمومی

بیگاری به معنی کار اجباری بی مزد است.
بیگاری کشیدن ممکن است از طریق تهدید، ترس، خشونت یا ناچار کردن اشخاص صورت بگیرد.
مفهوم بیگاری انواع جنبه های بردگی از جمله وام دار کردن رعیت ها ( بردگی وام دار ) ، سرف داری و اردوگاه کار اجباری را در برمی گیرد. فرق بیگاری با بردگی اینست که در بردگی، خود انسان به عنوان یک کالای قابل فروش دیده می شود ولی در بیگاری این امر الزامی نیست.
بر پایه تعریف سازمان بین المللی کار که در سال ۱۹۳۰ رسمیت یافت، کار در زمان دوره خدمت سربازی و دوره بازداشت و زندان بیگاری به شمار نمی آید.
به هنگام جنگ جهانی دوم در آلمان نازی شهروندان در مقیاس گسترده وادار به بیگاری شدند. دولت آلمان برای جبران کمبود نیروی کار که در پی فرستادن درصد بالایی از مردان جوان به جبهه های جنگ پدید آمده بود شهروندان باقی مانده را به بیگاری وادار ساخت.
در جنگ دوم جهانی در ژاپن نیز صدها هزار کره ای برای کار در معدن ها و کارخانه ها به بیگاری گماشته شدند.
عکس بیگاری
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بیگاری، . کلمه ی مرکب متشکل از بی گاری که در رسم الخط جدید به صورت بی گاری نوسته می شود.
به معنی بدون گاری.
مانند کلمه ی بیمار که در رسم الخط جدید به صورت
بی مار نوشته می شود به معنی بدون مار.
بیگاری ، اصلا به مزد و اجبار مربوط نیست
هر عملی که نه دفع ضرر کند و نه جلب سود و فقط انرژی و زمان تلف شده است که بیگاری نام دارد ، چه اجبار باشد چه نباشد ، چه مزد بدهند چه مزد ندهند ، چون مزد سود آن عمل اگر بود میشد کار نه بیگاری
بیگاری یعنی کار اجباری بی مزد
fatigue duty
grind
drudgery
slog
corvee
jankers
plod
hackwork
spadework

بپرس