بیگ بنگ

دانشنامه عمومی

بیگ بنگ (گروه موسیقی). بیگ بنگ ( به کره ای: 빅뱅، به انگلیسی: BIGBANG ) گروه موسیقی پسرانهٔ اهل کرهٔ جنوبی و تحت مدیریت کمپانی موسیقی وای جی انترتینمنت است. این گروه در سال ۲۰۰۶، به همراه ۵ عضو خود، جی دراگون، تی. اُ. پی، ته یانگ، ده سونگ و سونگ ری شکل گرفت.
این گروه در داشتن موسیقی منحصر به فرد و استایل فوق العاده در فشن شهرت دارند. اعضای گروه همگی در ساخت و آهنگسازی آهنگ های خودشان نقش دارند، به خصوص لیدر گروه، جی دراگون، که موجب شده تمام منتقدین عرصهٔ موسیقی، این گروه را تحسین کنند. از بیگ بنگ به عنوان «پادشاهٔ کی - پاپ» یاد می شود.
شهرت این گروه با آهنگ موفقشان Lies بالا گرفت که این آهنگ در ردهٔ اول تمامی چارت های موسیقی به مدت هفت هفته متوالی قرار داشت. آلبوم های منتشر شدهٔ بعدیشان Hot Issue و Stand Up نیز موفقیت بالایی داشتند که دربردارندهٔ آهنگ های موفقی چون Last Farewell و Haru Haru بودند.
نقطهٔ عطف فعّالیت های گروه انتشار ترانهٔ موفّق «دروغ ها» بود. این ترانه به مدّت ۷ هفتهٔ پیاپی در صدر جداول موسیقی کره جای داشت. پس از آن، انتشار آلبوم های چندآهنگهٔ «موضوع داغ» و «برخیز»، موفقیّت های بیشتری را برای گروه به ارمغان آورد و زمینه ای برای انتشار ترانه های موفّقی همچون «آخرین بدرود» و «هارو هارو» شد. [ ۲] بیگ بنگ از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸، جوایزی همچون «بهترین گروه مرد»، «بهترین ترانهٔ سال»، «هنرمند سال» و «جایزهٔ برترین» را در جشنوارهٔ جوایز موسیقی سئول از آن خود کرد. از سال ۲۰۰۷ تا سال ۲۰۰۸، بیگ بنگ جایزه های بسیاری را دریافت کرد، از جمله «بهترین گروه مرد»، «بهترین آهنگ سال»، «بهترین هنرمند سال» و همین طور جایزهٔ گرند موسیقی سئول.
از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰ بیگ بنگ فعالیت های خودشان را در ژاپن نیز گسترش دادند و در رأی گیری ها به عنوان اولین گروه کره ای انتخاب شدند که ژاپنی ها دوست دارند بیشتر نظاره گر آن ها باشند. آن ها اولین گروه خارجی بودند که جایزهٔ گروه تازه وارد را از شبکهٔ ژاپن و جایزهٔ هنرمند تازه وارد را از MTV ژاپن دریافت کردند. هم زمان با فعالیت های گروهی خودشان در ژاپن، اعضا فعالیت های تکی خودشان را نیز آغاز کردند.
جی دراگون، ته یانگ، ده سونگ و سونگری آلبوم های تکی خود را منتشر کردند. جی دراگون و تاپ نیز با همکاری یکدیگر تحت عنوان GD& TOP آلبومی را منتشر کردند. سونگری و ده سونگ هر دو در سریال و موزیکال نقش داشتند. تاپ نیز با بازی در یک فیلم مورد تحسین همگان قرار گرفت. همچنین ده سونگ در بسیاری از برنامه های تلویزیونی پر طرفدار نقش پر رنگی داشته است.
عکس بیگ بنگ (گروه موسیقی)عکس بیگ بنگ (گروه موسیقی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

شاید مفید، ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که تئوری زمان و مکان مطلق رازی و نیوتن از یک طرف و نظریه زمانمکان نسبی انشتاین از طرف دیگر هر کدام به تنهائی یک چهارم و هردو بر روی هم نیمی از حقیقت فیزیکی را بیان داشته اند و نیمه مفقوده یا گم شده عبارت است از بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی و آنهم نه به معنای عدم وجود زمان و مکان بلکه نیمزوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز آنها با کمیت های مساوی و ماهیت های معکوس. این گیتی یا کیهان و یا این جهان فقط دارای محتوای قابل انبساط و انقباض نمیباشد بلکه دارای ظرف نگهدارنده محتوا هم هست با محیطی مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر که از جنس مکان مطلق و بیمکانی مطلق بر رویهم آفریده شده و فضای هندسی درون آن پیوسته و تجزیه ناپذیر میباشد و از خاصیت الاستیسیتی یا کشسانی برخوردارست. ابعاد چهارم آنها یعنی زمان مطلق و بیزمانی مطلق بر رویهم به زبان فنی یعنی نوسانگر دو قطبی لحظه جاودانه حال، دو وظیفه یا دو نقش عمده را عهده دار می باشد؛ یکی رقم زدن طول عمر کلیه موجودات و پدیده ها و دیگری سوق دادن محتوای کیهان یا جهان لحظه به لحظه، بدون وقفه و بطور خستگی ناپذیر بسوی آینده و وقوع مهبانگ بعدی. در عوض محتوای کیهان یا جهان از ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی نسبی بر روی هم با ماهیت های معکوس و کمیت های مساوی در ابعاد پلانک آفریده شده و نه از عدم یا نیستی از دیدگاه دینی و نه از هیولی اولی از دیدگاه فلاسفه و حکیمان دینی ( که معلوم نیست چیست غیر از یک مفهوم یا کلمه غیر روشن، تاریک و تهی یا خالی از محتوا ) و نه از تارها یا ریسمان های نوسانگر انرژی از دیدگاه بعضی از خیال پردازان شبه علمی. بر اساس بینش و باور فردی من ( قبلا با نام های استعاری قندی و . . . ) خدای حقیقی و واقعی یعنی خدا از دیدگاه علمی و نه ( از دیدگاه های دینی، فلسفی، عرفانی و آتئیستی ) در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی و موازی و بیشمار ، دارای هفت سیما یا چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد بصورت هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست که هرکدام به یک سهم مساوی با هم و در طول هم و پشت سر همدیگر از حق به ظهور رسیدن و پیدایش و کثرت و تجربه و سپری نمودن زندگی های کلی و جزئیاتی دنیوی خاص و ویژه خویش برخوردار می باشند و آنهم هرکدام نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه هرکدام دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول در طول این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان ها بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( یعنی مبدا و معاد از دیدگاه علمی و نه دینی ) از طریق گردش وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن. طوریکه بخوبی مطلع هستیم، خداوند متعال از دیدگاه دین و فلسفه و عرفان، لازمان و لامکان می باشد و لازمانی و لامکانی وی در ورای زمان و مکان قرار دارند، اما از دیدگاه فردی من، خدای حقیقی و واقعی به یک سهم مساوی هم بیزمان و بیمکان و هم بازمان و بامکان می باشد و آنهم بر رویهم هم مطلق و هم نسبی و نه جدا و بریده از هم. جدا نمودن عالم غیب و امر و ملکوت از عالم شهود و خلق و ملک و قرار دادن اولی در نهایت حاشیه بالائی هستی و وجود بیکران و دیگری در نهایت حاشیه پائینی توسط بعضی از فقیهان و متکلمین و مفسرین و الهی دانان ( به اصطلاح خدا شناسان ) و حکیمان و عارفان دینی، یکی از بنیادی ترین گمراهه روی های اصلاح ناپذیر اندیشه و فکر و خیال انسانی در مورد هستی یا وجود و ذات بیکران خدا محسوب میشود، درست همسان و همسنگ با جدا نمودن عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و عالم محسوسات یا طبیعت از همدیگر توسط افلاطون.
...
[مشاهده متن کامل]

در پایان کلام کودکانه امروز خود، لازم به اشاره میدانم که بازگشت به گذشته در طول زمان و بیزمانی بر روی یک خط مستقیم محال و غیر ممکن می باشد، اما بر روی یک مسیر دایره ای شکل بسوی آینده، نه تنها امکانپذیر بلکه حتا لازم، ضروری، اجباری و اجتناب ناپذیر . بازگشت انسان بهمراه بقیه تار و پود های فراوان و گوناگون این طبیعت یا بطور کلی بازگشت محتوای این کیهان یا جهان به حالت آفرینش سرمدی یا مبدئی و یا اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین در معاد، فقط از این راه و به این روش امکانپذیر می باشد و نه به راه و روش های دیگری از قبیل رستاخیز و بر انگیخته شدن مردگان از قبر و الا آخر. این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست در طول این راه و سفر دایره وار بین دو بهشت برین متوالی، همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود و لذا بر اساس بینش و باور فردی من، تصویر خطی وحیانی - دینی به شکل 《دنیا - برزخ - آخرت 》 نمی تواند حقیقت داشته باشد، زیرا پایان عالم یا حالت برزخ برای هر فرد انسانی ؛ وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت نمی باشد بلکه تولد دوباره از مادر در همین دنیا در مداری برتر و آنهم نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی یکی نهایت نقصان و امکان اخس ( یعنی اولین زندگی دنیوی در پائین ترین درجه و پله تکاملی پس از وقوع اولین مهبانگ ) و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی ( یعنی آخرین زندگی دنیوی در بالاترین درجه و پله تکاملی قبل از وقوع آخرین مهبانگ و بازگشت به حالت بهشت برین ) . در این زمینه آیه قرآنی 《 کما بدائکم تعودون 》 به معنای بازگشت به همان آفرینش اولیه می باشد و نه اینکه بسوی او باز می آیید.

پیدایش جهان هستی
تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی:
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
...
[مشاهده متن کامل]

Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی

در زمینه شناخت و درک پیدایش جهان و سرنوشت و سرانجام آن ، این حقیر به چند اصل مسّلم و حکم قطعی باور پیدا کرده ام که به اختصار و به شرح زیر به استحضار خوانندگان گرامی می رسد:
الف - شناخت و درک پیدایش جهان بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت عینی ( نه خیالی - اوهامی ) بدون شناخت سرنوشت کلی انسان محال و غیر ممکن می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

ب - ازطرفی دیگر شناخت و درک سرنوشت کلی انسان بدون درک و شناخت سرنوشت جنسی انسان بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت عینی محال و غیر ممکن.
پ - از طرفی دیگر شناخت و درک سرنوشت کلی و جنسی انسان بدون باور به علم و قدرت و هستی و وجود خداوند و طرح مطلق آفرینش محال و غیر ممکن.
ت - از طرفی دیگر باور دینی ( بخصوص ادیان ابراهیمی ) به اینکه معارف وحیانی ؛ حدیثی و روائی در مورد خداوند و سرنوشت انسان و جهان و آفرینش و پیدایش آنها، کلام آخر و حقایق ژرف و نهایی را بیان داشته اند، در طول تاریخ پیدایش آیین ها و ادیان و مذاهب تاکنون نقش بزرگترین موانع را در سر راه بشر در شناخت و درک سرنوشت خویش و جهان و کار و بار خداوند را بازی کرده اند.
اگر دانشمندان علوم طبیعی و تجربی و فلاسفه علمی دانش و قدرت مطلق و بیکران خداوند را به رسمیت بشناسند، این چنین به رسمیت شناختنی به هیچ وجه دال بر تایید حقیقت داشتن معارف دینی نخواهد بود. اینکه خداوند متعال عده ای قلیل و انگشت شمار از انسان ها را در اعصار مختلف باستان جهت هدایت بشر انتخاب و اعزام و ارسال نموده است، یک ادعا محسوب می شود و نه یک حقیقت و رُخداد یا واقعه به اثبات رسیده شده. یک دانشمند یا یک فیلسوف علمی که هردو دوستدار حقیقت اند و در جهت شناخت حقیقت قدم بر داشته اند، نباید از بیان حقیقت در فضای عمومی و پیشگاه والای عام ترس داشته باشند. هردوی آنها می توانند شجاعت به خرج دهند و به مردم بگویند که خداوند حقیقت دارد و هیچ حقیقت دیگری برتر از خداوند وجود ندارد و علاوه براین کلام خودرا ادامه دهند و بگویند که ادیان در طول پیدایش خود تاکنون تصاویر اشتباه و مخالف حقیقت از خداوند و آفرینش انسان و جهان ارائه داده اند. زمان آن فرا رسیده است که تقاضای طلاق مفهوم خداوند به عنوان عروس همیشه جوان و شاداب و سر حال را از داماد پیر و ناتوان و از کار افتاده اش یعنی دین به پیشگاه دادگاه عمومی ارائه دهیم. پس از توافق دادگاه آنگاه دست این عروس تازه طلاق گرفته را در دست داماد جوان پر انرژی و شاداب و سر حالِ علم بگذاریم و مراسم نامزدی و ازدواج آندو را دم در دادگاه برپا کنیم و برگ گُل روی سر آنها و جمعیت شرکت کننده بیافشانیم و همگی به رقص و پایکوبی و شنیدن موزیک و نوشیدن اشربه های گوارا و خوردن اغذیه های لذیذ مشغول شویم. دین در طول تاریخ پیدایش خویش تاکنون فقط با کلمه یا مفهوم خداوند بازی کرده است و با خود خدواند هیچ سرو کاری نداشته است. اما علم در عوض از طریق شناخت ساختمان اتم ها و ذرات و امواج نور و ساختمان ژن ها و زبان و کد ژنتیکی با خداوند بطور شبانه روزی سر و کار دارد و نیازی به بازی کردن با کلمه خدا ندارد و در کنار علم که مشغول بررسی جزئیات است، فلسفه علمی می تواند کلی گویی را دست الهیات و حکمت و عرفان دینی بر بیاد و تصاویر کلی دیگری را ارائه دهد.
یک مثال ساده :
نظریه علمی هاوکینگ دانشمند فقید انگلیس در قالب " یک جهان واحد با محیطی محدود و بدون مرز" بطور آشکار و روشن برای یک فیلسوف علمی و دوستدار حقایق علمی باید چیز عجیب غریبی نباشد غیر از پذیرش پنهانی مکان مطلق نیوتون. همچنین فیلسوف علمی میتواند به این اندیشه برسد که این پذیرش ، یا آگاهانه در ذهن و افکار و تخیلات هاوکینگ صورت پذیرفته است و یا در ضمیر ناخود آگاه وی . حالت اول بسیار نامحتمل است، زیرا دانشمندی به کالیبر یا در سطح هاوکینگ اگر به یک حقیقت ژرف دست یابد، لزومی ندارد که آنرا در پیشگاه جامعه علمی پنهان نماید. لذا هاوکینگ در حین نگاشتن جهان بینی خویش بطور مختصر و فشرده در قالبی که در بالا اشاره شد، بطور کامل به معنای آن آگاه نبوده است که فرمول بندی وی چیزی جز پذیرش حقیقت داشتن مکان مطلق نمی باشد. علاوه بر اصول و احکام مسّلم و کلی که در بالا اشاره شد، کشف علت متراکم شدن اولیه محتوای جهان در مرکز آن در قالب یک تکینگی فیزیکی بسیار داغ و چگال و سنگین و پس از آن، کشف علت انبساط آن تکینگی بدون در نظر گرفتن مکان مطلق بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت محال و غیر ممکن می باشد. البته در این فرصت و مجال کوتاه قصد وارد شدن به جزئیات را نداشتم. یک پاسخ روشن و حقیقی و مطابق بر واقعیت عینی به سوال معروف کیهان شناسان و منجمین یعنی " قبل از مه بانگ چه بوده است " ؟ بدون به رسمیت شناختن مفاهیم بیزمانی و بیمکانی به عنوان واقعیات عینی و نه معادل و مترادف و هم معنا بودن با عدم وجود زمان و مکان ، محال و غیر ممکن می باشد.
در پایان امیدوارم که سر مبارک خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.

بیگ بنگ یا بانگ بزرگ و یا آوای بلند، یک نظریه علمی است که داستان پیدایش جهان را شرح میدهد. این تئوری با گذشت صدد سال هنوز دوران نوزادی و شیر خوارگی را طی میکند و تا رسیدن به دوران بلوغ و انسجام یافتن و تبدیل شدن به یک اعتقاد علمی شاید هزاران سال دیگر را در پیش پای رشد و نمو خویش داشته باشد و آنگاه بتواند جایگزین باورهای دینی فعلی گردد . علم تجربی که بر اساس مشاهده و آزمایش و تدوین تئوری در قالب مدل های ریاضی به شناخت واقعیت میرسد، نمیتواند اطلاعات علمی در مورد شرائط اولیه و ماقبل مه بانگ را در اختیار ما قرار دهد. این نظریه علمی داستان تولد کیهان را از کسر بسیار ریزی از ثانیه به نام زمان پلانک که برابر با ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه است، و بعد از آنرا مورد بررسی قرار می دهد. از آغاز زمان یعنی از لحظه صفر تا لحظه پلانک چه اتفاقاتی افتاده و چه شرایط و مقتضیاتی حاکم بوده است، بررسی آن از عهده علم تجربی خارج می باشد و فقط از راه مدل سازی خیالی و حدس و گمان و تخمین اظهار نظر کرد و یا تسلیم باور های دینی شد. در زمینه پیدایش جهان، دین و علم تقریبا دارای یک وجه مشترک می باشند و آن این است که خداوند جهان مادی را از نیستی آفریده است و یا جهان از نیستی به وجود آمده است. علاوه بر اعتقاد دینی و نظریه علمی در مورد پیدایش جهان، نظام های فلسفی، حکمی و عرفانی هم وجود دارند. یکی از مسائل بزرگ فلسفی از قدیم تاکنون این بوده است که آیا جهان حادث است یا قدیم. به عبارتی دیگر آیا جهان توسط یک خالق آفریده شده است یا اینکه همیشه بوده، هست و خواهد بود ؟ گویا فلاسفه تاکنون این مساله را به روشنی حل نکرده باشند. ساده ترین راه برای حل این مساله بغرنج این است که حادث و قدیم بودن را از هم جدا کنیم و حادث شدن را به جهان و قدیم بودن را به خداوند ربط دهیم، به این معنا که خداوند همیشه و بدون آغاز و پایان بوده ، هست و خواهد بود و جهان در یک لحظه معین آفریده شده است و آنهم نه از نیستی و نه در دل نیستی بلکه از وجود خود خداوند. از طرفی دیگر اگر به لایه تناهی و بینهایت بودن و بیکرانی خداوند باور داشته باشیم، میتوانیم با خیال راحت و اطمینان خاطر به این حقیقت هم باور داشته باشیم که لایهتناهی در یک کوزه و یا ظرف متناهی و محدود جای نمیگیرد، همان طوریکه آب اقیانوس در قالب یک کل متناهی در یک کوزه کوچک و محدود جای نمیگیرد، مگر اینکه این کوزه به اندازه خود اقیانوس بزرگ باشد و جهان هم مثل خود خداوند بی پایان باشد. هر فرد انسانی اگر به طرح و حل چنین مسائلی علاقه داشته باشد، میتواند چنین خیالاتی را در ذهن خود پرورش دهد و پاسخ های قانع کننده را برای فرد خویش ارائه دهد، بدون اینکه حکیم و فیلسوف و شاعر و عارف و عالِم و علامه باشد و یا دارای یک مقام عالی دانشگاهی. در خیال خویش میتوان خداوند را مالک و بینهایت را مِلک او پنداشت. مِلک نمیتواند محدود باشد، اگر چنین باشد آنگاه خداوند که بینهایت است نمیتواند در مِلک خویش جای گیرد، لذا به سهولت میتوان نتیجه گرفت که مِلک هم باید بینهایت و بدون حد و مرز باشد. از آنجاییکه دو موجود بینهایت نمی توانند در کنار هم قرار گیرند، لذا نتیجه معقول و منطقی این است که هردوی آنها باید روی هم قرار داشته باشند و آنهم نه بصورت یکی بالا و دیگری پایین بلکه مطلقا یک واحد باشند. اگر خداوند به عنوان مالک بیرون از ملک خویش باشد، آنگاه دیگر واحد و احد نمیتواند باشد. انشتاین در بخشی از خیالات علمی خویش، باور داشت که خداوند یک هندسه دان است. خداوند با دارا بودن دانش و قدرت مطلق، قادر بوده است که خود و ملک خویش را به واحد های مطلقا مساوی تقسیم نماید. اما از آنجاییکه وجود او بیکران است و علیرغم دارا بودن قدرت مطلق، هرگز قادر نخواهد بود که این عمل تقسیم را به پایان برساند. نتیجه گیری منطقی و معقولی این است که این تقسیم به طور جاودانه ادامه خواهد داشت. اما خداوند قادر است که عمل تقسیم را پایان بخشد و یا برای مدتی طولانی از ادامه آن صرف نظر نماید و دوباره اگر خواست و اراده کرد آن عمل را دوباره ادامه دهد. شمارش واحد های حاصل از تقسیم هم مثل شمارش اعداد صحیح پایان ناپذیر خواهد بود. طوریکه میدانیم و یا میتوانیم باور داشته باشیم، اعداد دارای اصالت وجودی نبوده و خود بخود نمیتوانند با همدیگر جمع شوند و خود بخود افزایش یابند، بلکه اعداد ابزار و اسباب روحی اند جهت انجام عمل شمارش. لذا خداوند قادر خواهد بود که هرگاه که بخواهد شمارش جهان ها را پایان بخشد و یا آنرا ادامه دهد. هر وقت یک جهان خلق میشود به تعداد آنها عدد یک اضافه میگردد. از طرفی دیگر خداوند قادر بوده است که وجود خود یا ملک خودرا به انواع مختلف شکلهای هندسی تقسیم نماید، از قبیل کره، مکعب مربع، به شکل خانه های زنبور عسل، هرمی و مخروطی و الا آخر. اما باور این حقیر این است که خداوند متعال ساده ترین امکان را انتخاب نموده است که طبق آن همه جهان هائی که تاکنون خلق شده اند دارای یک فرم و یک محتوای یکسان می باشند. از طریق این تصویر خیالی هر فرد انسانی میتواند خودرا تا بینهایت ببیند. در تمامی جهان ها فقط همین انسان، همین طبیعت و همین کیهان وجود دارد و نه چیز دیگی غیر از این. ذرات مساوی و متناهی وجود خداوند در چهار چوب و قالب جهان ها طبق امر اولیه و طرح مطلق آفرینش در مراکز جهان ها منقبض و متراکم گردیده و به پلاسمای نور و انرژی تبدیل گردیده و سپس انبساط یافته است و جهان های مادی متولد گردیده اند. پس از سیر و سلوک های فراوان و تولد و مرگ های متعدد و متوالی، جهان ها دوباره به همان حالت اولیه خود بر میگردند. برگشت به وطن ملکوتی از طریق بر پایی روز قیامت صورت نمیگیرد بلکه از طریق وقوع مه بانگ های متوالی و زنجیره تولد و مرگ کیهان و به همراه آن سلسله تولد و مرگ انسان. نظریات فلسفی دو جهانی از قبیل دو جهان مینوی و مانوی یا مادی و معنوی زرتشت ؛ جهان ایده ها و جهان محسوسات افلاطون یا عالم اعلی و سفلی و یا دو عالم پایین و بالا، که تحت عنوان طبیعت و ماوراء طبیعت معروف است ، ماقبل و مابعد طبیعت ارسطو، دو عالم لاهوت و ناسوت ، دو عالم غیب و شهود، سه عالم خاک و برزخ و آخرت اسلام، سه عالم حکمی صدرایی بصورت عالم احساس، خیال و عقل و عوالم هفت گانه ذر و مَر و گَر و جبروت و . . .
...
[مشاهده متن کامل]

حقیقت ندارند. هفت آسمان و یک زمین ارسطو و بطلمیوس و هفت سماوات و یک ارض هم بطور همزمان و طبقه طبقه و محیط و محاط وجود خارجی ندارند. در تمام جهان ها همین یک آسمان و همین یک زمین وجود دارند و زمین ها و آسمان های دیگر یکی پس از دیگری در طی نوسانات انقباص و انبساط ایجاد خواهند شد. هر فرد انسانی دارای هفت زندگی می باشد و به همراه آن دارای پنج نوع سرنوشت جنسی و پنج نوع عشق می باشد که در هفت عالم ساری و جاری و رقم خواهند خورد. تعداد زیادی از این هفت عالم هر بار در سطحی بالاتر به ظهور خواهند رسید که در پایان انسان بتواند به شناخت مطلق خویش، هستی و خداوند نائل گردد. پس از مرگ بدن در این جهان به ظاهر فانی، هیچ چیزی از وجود انسان جدا نمی شود و به جهانی دیگر به نام جهان باقی مهاجرت نخواهد کرد نه روح ، نه روان و نه جان. انسان با بدن و روح و روان در جان بیکران و پیوسته و مطلق خداوند جاودانه وجود داشته، دارد و خواهد داشت. این جهان و همه جهان ها هر کدام در مرز و محیط های محدود و متناهی خویش، هم سرای فانی و هم سرای باقی کیهان و طبیعت و انسان می باشند و این سه ذرات درشت و ریز خود خداوند. سفر نامه های طیور یا پرندگان که توسط حکیمان و شاعران و عارفان بزرگ پارسی و فارسی زبان که در قالب قصه و حکایت و روایت و به زبان تمثیل و نماد بیان گردیده اند، علارغم زیبائی، حیرت زایی و شگفت انگیزی و متاثر از جهان بینی فلسفی باستان و جهان بینی دین اسلام، نتوانسته اند که حقیقت را روشن تر از آنچه که تا عصر آنان در معرفت انسانی وجود داشته است، به تصویر بکشند. همگی تکامل جسمی انسان را در لحظه مرگ پایان یافته تلقی نموده اند و پس از مرگ به پرواز روح یا روان و یا جان به عوالم برتر و تا درگه حق تعالی اکتفا نموده اند. بر این بزرگان هیچگونه انتقاد و خورده گیری جایز نیست. در عصر آنان نظریه علمی مه بانگ و یا بیگ بنگ هنوز در اندیشه انسان زاده نشده بود. هدف نهایی سیر و سلوک خداوند در قالب کیهان های محدود و متناهی برگشت به حالت اولیه قبل از تقسیم می باشد و هدف زندگی انسانی به عنوان جزئی از زندگی و وجود خداوند، رسیدن و رجعت به خداوند نیست بلکه شناخت خداوند. بنابراین خداوند در پایان راه نه ایستاده است که در آنجا مارا یکی پس از دیگری در آغوش بکشد و با ما به خوش و بش مشغول شود. لذا ما انسان ها نیازی به سیر و سلوک خاصی نداریم که از آن راه بتوانیم به در گاه حق تعالی راه یابیم و یا به وصال جمال نازنین او نائل گردیم و لقاء وی را مشاهده و زیارت کنیم. خداوند متعال هیچ انسانی را مورد مواخذه و پرس جو و بازپرسی قرار نخواهدداد و هیچ انسانی را به عذاب آتش جهنم محکوم نخواهد کرد.

یگ بنگ ( به کره ای: 빅뱅 ) معروف به پادشاه کیپاپ گروه موسیقی پسرانهٔ اهل کرهٔ جنوبی و تحت مدیریت کمپانی موسیقی وای جی است. این گروه در سال ۲۰۰۶، به همراه ۵ عضو خود، جی دراگون، تی. اُ. پی، ته یانگ، ده سونگ و سونگ ری شکل گرفته

بپرس