بیکاره
/bikAre/
مترادف بیکاره: بی مصرف، تنبل، تن پرور، کاهل، لش، مفتخوار، مهمل، ول، ولگرد، بیهوده گرد، هرزه گرد، ولو، هنجام، هیچکاره
متضاد بیکاره: زرنگ، شاغل
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) ۱ - بیکار ۲ - بیهنر . ۳ - ولگرد ۴ - بیفایده بیسود بیمصرف
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بی هنر.
۳. ولگرد.
۴. بی فایده.
مترادف ها
ولگرد، خزپوش، بیکاره، طفیلی، دربدر، خانه بدوش
گیجی، ادم بیکار و تنبل، ادم بیکاره و مهمل، ادم تنبل، بیکاره، کند ذهنی، چرخ دلاله
بیکاره
بی کاره، خانه بدوش
تنبل، عاطل، بی کاره
سست، تنبل، بی کاره، بی اثر، بی جنبش، غیر فعال، بدون فعالیت، کساد، ناکنش ور، بی حال
فارسی به عربی
کامل
پیشنهاد کاربران
جایمند
هلپند،
ولگرد. . . .
بیکار، بی هنر، ولگرد، بی فایده، لش، تنبل، لندهور