بیچاره کردن


معنی انگلیسی:
prostrate

واژه نامه بختیاریکا

سر چاله ( یا چُل ) سرد نِشُندِن

مترادف ها

beggar (فعل)
بگدایی انداختن، بیچاره کردن

bust (فعل)
بیچاره کردن، ورشکست شدن، خرد گشتن، ورشکست کردن

فارسی به عربی

تمثال نصفی , شحاذ

پیشنهاد کاربران

بپرس